Quantcast
Channel: هرمس
Viewing all 73 articles
Browse latest View live

رابطه کتاب و نرخ ارز!

$
0
0

حتما می دانید که این روزها حال دلار در کشور ما خوب نیست. کافیست سری به روزنامه ها و سایتها بزنید تا سیل تحلیل ها و نظرات و انتقادات در مورد کمبود دلار و جیره بندی آن برای واردات را ببینید.مخالفان دولت، تقصیر را گردن دولت و شخص رییس جمهور می اندازند و متقابلا دولت تقصیر را به دوش تحریم ها و برخی دلالان بازار ارز می اندازد و... در نهایت اینکه همه مشکل را صرفا در سطحی  اقتصادی و یا نهایتا سیاسی می بینند. گویا با تغییر دولت و یا حاکمیت این مشکل حل خواهد شد.

اما به گمانم باید مقداری عمیق تر از این به مساله نگاه کرد! ابتدا باید مساله را ساده کنیم تا با فهم خوب آن بتوانیم برای رفعش اقدام کنیم.ماجرا از آنجا آغاز شد که با تحریم خرید نفت از ایران، مقداری کاستی در ذخیره ارزی(دلار) دولت ایجاد شد و این باعث مقداری افزایش قیمت دلار و طلا شد. عده ای که فرصت را مناسب می دانستند مقدار زیادی از سرمایه های شخصی خود را به طلب سود بیشتر و سریع تر، تبدیل به طلا و ارز کردند. همین هجوم به سمت بازار طلا و ارز باعث شد که دولت در تهیه ارز برای واردات با مشکل مواجه شود و قیمت ارز و طلا سیر صعودی بگیرد و افراد بیشتری به سمت آن سرازیر شوند و... و درنهایت ارزش پول ملی افت کند...

 برخی از صاحبنظران  این نکته را مطرح می کردند  که 20-30 درصد  تورم های اخیر ریشه در تحریم ها دارد؛مابقی ناشی از فرهنگ غلط اقتصادی مردم ماست. درصد بسیار کمی از مردم که مقداری سرمایه برای خود اندوخته اند،وقتی متوجه می شوند که بحرانی باعث افزایش قیمت کالا شده، به سرعت سرمایه های خود را به سمت آن سوق می دهند و باعث مضاعف شدن آن بحران می شوند.و البته دامن این بحران همه مردم کشور را خواهد گرفت و باعث تورم فراگیر خواهد شد. در اینجا چند اتفاق فرهنگی افتاده است. اول اینکه مردم ما هنوز مهارت های سرمایه گذاری مثبت را فرا نگرفته اند.هنوز نمی دانند با اندوخته های خُرد خود، چگونه رفتار کنند و به جای اینکه به سمت کالاهای کمیاب هجوم برند و باعث بحرانی شوند که در تمام کشور فراگیر می شود و عده زیادی را به «خاک سیاه» می نشاند، به دنبال سرمایه گذاری در مباحث تولیدی باشند که می تواند تولید خالص ملی ما را افزایش دهد و باعث افزایش رشد اقتصادی خواهد شد که قاعدتا همه از منافع آن سود خواهند برد.

این فرهنگ اقتصادی سرمایه گذاری را چه کسی باید به مردم ما آموزش دهد؟

چند درصد از کتابهای درسی ما شامل آموزش های مهارتی این گونه است؟ چند در صد از رمانهای ما به طور غیر مستقیم فرهنگ سرمایه گذاری مثبت را تبلیغ و ترویج می کنند؟ مفاهیم چند درصد از کتابهای داستانی ما،تشکیل تعاونی،کار جمعی و راه اندازی یک تولیدی را به عنوان یک ارزش به مخاطبان خود انتقال می دهند؟ اصلا چند درصد از کتابهای تالیفی یا ترجمه ای ما برای آموزش عمومی این مفاهیم از جمله مهارتهای سرمایه گذاری خُرد، تشکیل تعاونی،کار آفرینی و... تدارک دیده شده اند؟

مدتی پیش در مصاحبه ای که با یکی از اساتید جامعه شناسی داشتم ایشان نکته جالبی را مطرح کردند.در یک مقایسه ایشان اعلام کردند که تعداد مقالات راجع به اوقات فراغت در نشریات علمی ایران چندین برابر مقالاتی است که در همین مجلات راجع به «فرهنگ کار» نوشته شده است.وقتی« فرهنگ کار» در میان مردم ما نهادینه نشده باشد، باعث می شود عده ای که به دنبال کسب سود و زحمت کمتر هستند با خریدهای یک شبه و خارج از نیاز روزمره شان در بازار بحران ایجاد می کنند. متاسفانه مانند کذشتگان، «نفس کار» دیگر برای ما ارزش نیست و آن را به مثابه عبادت و جهاد در راه خدا نمی بینیم.کار برای ما چیزی است که بتواند سرمایه ما را (حتی اگر باقی مردم دچار خسران شوند) فزونی بخشد. پس ریشه بسیاری از این ناهنجاری های اقتصادی فرهنگی است.

«فرهنگ کار» را چه کسی باید در جوان و نوجوان امروز ما نهادینه کند؟ در چند درصد از متون درسی ما کار به عنوان یک ارزش تلقی می شود؟ چند درصد از رمانهای پرفروش ما باعث ترویج روحیه کار وتلاش و تعاونی و... می شوند؟ نشریه داستان در یکی از شماره های خود مصاحبه ای با یک مترجم ایرانی که سالهایی را در آلمان زندگی می کرد ترتیب داده بود. مترجمی که زندگی در کشور دیگر(آلمان) را با کارگری آغاز کرده بود و الان یکی از مترجمان بنام کشورمان شده است. در این مصاحبه ایشان نقل کرده بودند که در آلمان در فصل تابستان کارگران کارخانه ها برای استراحت به شهرها و روستاهای محل زندگی خود بر می گردند و این دانشجویان هستند که در تعطیلی تابستانی دانشگاهها جای آنها را پر می کنند. البته این دانشجویان برای پول به این کار مبادرت نمی ورزند و اغلب اصلا حقوقی دریافت نمی کنند؛ به خاطر نهادینه شدن فرهنگ کار در وجود یک جوان آلمانی، او دوست دارد که صرفا محیط کار یک کارگر کارخانه را تجربه کند و برای خود تجربه زیسته ای فراهم سازد. وقتی ادبیات داستانی اروپایی را بررسی می کنیم متوجه میشویم که فرهنگ کار و تلاش و تولید چقدر در داستانها و رمانهای کلاسیک و جدید اروپایی مشهود است. اغلب داستانها در یک محیط تجاری یا تولیدی و یا خدماتی اتفاق می افتند.شخصیت های اول داستانی هر کدام به نوعی در موقعیت کار و تلاش هستند(کارگر کارخانه،کشاورز و...) و بسیاری از حوادث در محیط کار اتفاق می افتد. در رمانهای عامه پسند ایرانی اما اکثر شخصیتها در موقعیت بزم و خوشی و بی کاری به سر می برند و... این مساله در ادبیات نمایشی ما (سینما و سریالهای تلویزیونی و ...) نیز به شدت بازنمایی می شود و کاراکترهای اصلی سینمایی یا سریالهای نمایشی ما عمدتا آدمهای بیکار ، علاف ، هرزچرخ ، خلافکار و... هستند.

مشکلات اقتصادی ما ریشه در فرهنگ اقتصادی ما دارد و نقش کتاب در اصلاح این ریشه بی بدیل است.کتاب را دریابیم....

----------

(از سری یادداشتهای ستون کتابخوانی نشریه همراز)

 


چهار روایت روی نمایشگاه کتاب!

$
0
0

۱- از نظر بعضی ها نمایشگاه کتاب بزرگترین رویداد فرهنگی سال جمهوری اسلامی است چون حدود ۵.۵ میلیون نفر در سال گذشته از این نمایشگاه بازدید کرده اند. اینکه این آمار را از کجا به دست آورده اند خودش جای سوال دارد اما دیگرانی هستند که نمایشگاههای کتاب را بزرگترین رویداد ضد فرهنگی می دانند. ساده ترین دلیلشان هم این است که نمایشگاه کتاب به فروشگاه کتاب تبدیل شده و چرخه تولید- توزیع- مصرف کتاب را به هم زده و کار کتابفروشی های خرده پا در تهران و مخصوصا شهرستانها را با مشکل جدی مواجه کرده است. (برای روشن تر شدن موضوع اینجا و اینجا را بخوانید).

(کتابهایی که از نمایشگاه امسال خریدم)

۲- با توجه به تجربه ی سال قبل زرنگی کرده و برای بن کارت کتاب دانشجویی همان روز اول در سایت مربوطه ثبت نام کردیم. حالا روز اول نمایشگاه است و برای دریافت بن کارت به یکی دو شعبه بانک صادرات که از قبل معین شده بودند مراجعه کرده ایم. کارمندان شریف از بن کارت ها یا اصلا خبر نداشتند و یا تمام کرده بودند. مجبور شدیم بعد از کلی ترافیک و بنزین سوزاندن به شعبه مرکزی بانک صادرات برویم. وقتی صف عریض و طویل دانشجویان در شعبه مرکزی را دیدم که تا داخل پیاده روهای اطراف بانک نیز کشیده شده بود عطای بن کارت را به لقایش بخشیدیم و راهی نمایشگاه شدیم.حالا گیرم ما می توانستیم بن کارت بگیریم؛ در طول یکسال گذشته حدود ۸۰۰ هزار تومان کتاب خریده بودم که حدود یک سومش از نمایشگاه بود. نمی دانم این ۲۰ هزار تومان یارانه کجای کار را می گرفت که ما چند ساعت خودمان را علاف کرده بودیم! 

۳- تجربه نشان می دهد که معمولا روز اول حضور ناشران منظم نیست اما وقتی وارد سالن اصلی نمایشگاه می شویم تقریبا همه ی ناشران آمده اند و روال طبیعی نمایشگاه شروع شده است.به نظر می رسد روز اول نمایشگاه نسبت به سالهای گذشته شلوغ تر است. سالهای قبل همیشه از راهرو اول یا آخر شروع به بازدید می کردیم و همیشه هم به علت خستگی برخی غرفه های خوب انتهایی را جا می انداختیم. امسال بازدید را از غرفه های وسط شبستان شروع کردیم یعنی راهرو ۱۷. 

اول کار در راهرو ۱۷چشم مان روشن می شود به جمال غرفه "معارف انقلاب" که زیر نظر آقای هاشمی رفسنجانی و فرزندانشان اداره میشود و خاطرات ایشان را منتشر می کند .بازسازی و سازندگی(خاطرات سال۶۸)، اوج دفاع و... از کتابهایی است که در نمایشگاه امسال عرضه شده اند. 
غرفه کناری غرفه "دفتر شعر جوان" قرار دارد که تحت نظر شاعر عزیز گروس عبدالملکیان اداره می شود. این انتشارات گلچین کتابهای شعر بزرگان شعر انقلاب مثل سلمان هراتی و قیصر امین پورو همینطور مجموعه شعرهای جوان از جمله "جمعه خیابان ولی عصر" (آرش شفاعتی ) و"پنهان در سکوت بلوط" (وحید کیانی) و... . نیز مجموعه چهار جلدی کتاب سال شعر جوان را به نمایشگاه عرضه کرده است.

در اواسط راهرو ۱۷ انتشارات دفتر آیت الله بهجت قرار دارد که به جمع آوری کتابهای مرتبط با سیره زندگی و توصیه های اخلاقی آیت الله بهجت اقدام کرده است. تعداد زیادی در جلوی غرفه مشغول نماهنگی از زیارت آن مرحوم در حرم امام رضا علیه السلام هستند.
چند غرفه بعدتر غرفه"دفتر نشر فرهنگ اسلامی" قرار دارد. کتابی که در این غرفه جلب توجهم کرد یک کتاب ترجمه شده با عنوان " درمان طبیعی جایگزینی برای داروهای شیمیایی" است."صحنه های تکان دهنده تاریخ اسلام" ترجمه علی دوانی نیز از کتابهای جالبی است که در این غرفه ارائه شده است.پرفروش ترین کتابهای دفتر نشر فرهنگی کتاب" مطلع عشق" است که حاوی توصیه هایی از رهبر انقلاب خطاب به زوجهای جوانی است که برای جاری شدن خطبه عقدشان خدمت ایشان می رسند. همینطور کتاب "کتاب و کتابخوانی از نگاه مقام معظم رهبری" هم از کتابهای پر تیراژ و پر مخاطب این انتشارات در سالهای اخیر بوده است.این انتشارات از سالها پیش ناشر کتابهای مرحوم دکتر سید جعفر شهدی مانند "قیام حسین" و زینب و... بوده است.کتاب "شرق شناسی" ادوارد سعید نیز قبلا برای اولین بار در این انتشارات عرضه شده بود."مقایسه انجیل، تورات، قرآن و علم" نیز از کتابهای جالب این انتشارات است که به مقایسه دیدگاه های ادیان الهی موجود نسبت به علم پرداخته است.

از آنجا که بر خلاف عادت مالوف نمایشگاه را "قد بُر کرده ایم!" و بازدید را از راهرو ۱۷ شروع کرده ایم در انتهای راهرو راهمان را کج می کنیم سمت راهرو ۱۶. پاطوق کتاب که کتابهای "نشر معارف" وابسته به نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه را عرضه کرده است با دکور متفاوتی خود نمایی می کند. این انتشارات در سالهای اخیر ترجمه های خوبی در حوزه مسائل زنان(فمنیسم) و خانواده وارد عرصه نشر کرده است.کتاب حدیث پیمانه از دکتر پارسانیا،راز درخت سیب از استاد یعقوب توکلی هم از کتابهای تازه عرضه شده نشر معارف هستند. سایت پاطوق کتاب یکی از سایتهای معرفی و فروش اینترنتی کتاب هم توسط این انتشارات اداره میشود.

انتشارات دارالحدیث وابسته به دانشکده علوم حدیث( تحت تولیت آقای ری شهری) نیز با چند کتاب جدید در نمایشگاه حاضر شده است. مجموعه کتابهای موضوعی احادیث شامل مجموعه میزان الحکمه، حکمت نامه جوان، حکمت نامه کودک، حکمت نامه طب و... از کارهای خوب آقای ری شهری و شاگردانشان در این حوزه است. همینطور مجموعه خاطرات سه جلدی آقای ری شهری مخصوصا جلد سوم با عنوان "سنجه انصاف" که به روایت خاطرات ایشان در زمان مسئولیت وزارت اطلاعات در مورد دستگیری باند مهدی هاشمی و قضایای عزل منتظری پرداخته است نیز از کتابهای جالب انتشارات دارالحدیث است. تجدید چاپ کتاب"کیمیای محبت" نوشته آقای ری شهری که اولین و پر تیراژترین کتاب راجع به سیره و زندگی شیخ رجبعلی خیاط بود نیز با عکسی از آن مرحوم در روی میز غرفه خود دیده می شود.
روبروی انتشارات دارالحدیث انتشارات حکمت قرار دارد که در سالهای اخیر سعی کرده است از منظر فلسفه تحلیلی به فلسفه، منطق، علم و دین بپردازد. همچنین کتابهای خوبی در فلسفه علم و منطق سال گذشته از سوی این انتشارات ترجمه و چاپ شده است. تجدید چاپ آثار سنت گرایانی چون سید حسین نصر(دین و نظام طبیعت)، رنه گنون(بحران دنیای متجدد)،بوکهارت و... با طرج جلدهای چشم نواز از دیگر فعالیت های سالهای اخیر این انتشارات است.
در همین راهرو آنسوتر در" انتشارات حوا" بنری با عکس کامران نجف زاده خودنمایی می کند که تبلیغ کتاب اخیر او با عنوان "یادداشتهای خبرنگار ژنرال دوگل" است. در کنارش هم بنری با عکس دکتر مجتبی رحمان دوست قرار دارد که تبلیغی است از سفرنامه ایشان به حج با عنوان" سفر غریب".

در انتهای راهرو ۱۶ انتشارات خادم الرضا قرار دارد که به چاپ متن مجموعه برنامه های تلوزیونی و رادیویی حاج آقای دهنوی در مورد انتخاب همسر، همسرداری و تربیت کودک اقدام کرده و مخاطبان زیادی هم دارد. روبروی این انتشارات غرفه نشر حدیث راه عشق قرار دارد که آن هم مجموعه کتابهای خوبی در مورد همسریابی و تشکیل خانواده با محوریت آثار دکتر بانکی پور به زیر چاپ برده است. 
روبروی راهروی ۱۶ غرفه "پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی" قرار دارد که کتابهای عمومی و تخصصی خوبی در دین،فرهنگ و علوم انسانی عرضه کرده است. پرتیراژترین کتاب سیاسی این انتشارات کتابجریان شناسی سیاسی در ایران نوشته دکتر علی دارابی است که با نثری روان به نقد و بررسی جریانهای سیاسی و فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی پرداخته و به چاپ دهم رسیده است. مجموعه نقدها و جریان شناسی های ادبی محمدرضا سرشار، شهریار زرشناس و کامران پارسی نژاد در مورد جریانهای ادبی مدرن ایران از جمله هدایت و... دیگر کتابهای جالب توجه این انتشارات هستند. همچنین در حوزه ادبیات کلاسیک چاپ دوم یک پژوهش جدید و وزین با عنوان "بوسه بر خاک پی حیدر، بحثی در آرمان و ایمان فردوسی و پرتوگیری شاهنامه از قرآن و احادیث معصومین همراه با نقد نظریات و آرای برخی از شاهنامه پژوهان" ارائه شده است.

قسمت دوم

مدتی قبل آقای دکتر انتظاری از اساتید جامعه شناسی در گفتگویی که با الف داشت یکی از آسیب های فرهنگ کار در ایران را توجه افراد به وجه مالی کار دانست. ایشان اعتقاد داشتند همین تک بعدی دیدن کار(یعنی تنها مهم بودن وجه ارزش مالی کار و نه علاقه و استعداد فرد) باعث شده است که افراد در موقعیت های شغلی ثابتی قرار نگیرند و با موجهای بازار هر روز شغل عوض کنند؛ یک روز موبایل فروش شوند و یک روز لبتاپ فروش. همین عدم استمرار در یک شغل باعث غیر تخصصی شدن شغلهای آزاد در ایران شده است. یکی از این شغل ها فعالیت در حوزه چاپ و نشر و توزیع کتاب است. امروز با یک محاسبه سرانگشتی دریافتم حدود 80 درصد انتشاراتی های عمومی و فرهنگی ما غیر تخصصی عمل می کنند. در بساط این انتشاراتی ها از تعبیر خواب، رمان های زرد و عامه پسند گرفته تا کلیات سعدی ، قرآن ، نهج البلاغه ، روانشناسی ها ی موفقیت و مهارتهای زناشویی و هر چیزی که دم دستشان بیاید می توانید پیدا کنید. البته در این میان تجدید چاپ کتابهای جلال آل احمد و دکتر شریعتی و ... بدون اجازه از خانواده های آن مرحومان، آن هم با طرح جلدهای قدیمی و البته شبیه به هم، دغدغه مشترک اغلب این انتشاراتی هاست! برای این انتشاراتی ها کتاب با سیب زمینی و موبایل و وین دایر و شریعتی و جلال و... تفاوتی ندارد.

با اینکه هنوز ساعتی از شروع بازدیدمان که از راهرو ۱۷ آغازیده بودیم نگذشته و تازه به غرفه ۱۵ رسیده ایم اما کم کم آثار خستگی هویدا می شود. منتظرم اذان بگویند تا به بهانه نماز کمی استراحت کنیم.

انتهای راهرو ۱۵ دکوراسیون زیبایی از انتشارات "علمی فرهنگی" با چینش موضوعی در حوزه های فرهنگ و علوم انسانی خودنمایی می کند. مهمترین کتاب این انتشارات مجموعه وزین و گرانقیمت تاریخ تمدن ویل دورانت است. البته متن الکترونیکی این مجموعه نیز در همین غرفه جداگانه به فروش می رسد. این نشر همینطور مجموعه ی تاریخ فلسفه کاپلستون که قبلا به صورت مشترک با انتشارات سروش به چاپ می رساند را اخیرا به طور مستقل تجدید چاپ کرده است. تاریخ و فلسفه علوم و فلسفه سیاسی از مهمترین موضوعات علوم انسانی هستند که در انتشارات علمی و فرهنگی مورد توجه هستند.

بعد از نماز بازدید را از سر می گیریم.در راهرو ۱۴ به انتشارت جوان پویا، ناشر کتابهای دکتر محمد منصور نژادمی رسیم. سلسله درس گفتارهای ایران شناسی آخرین اثر این محقق پرکار است که به بررسی و نقد مساله هویت در آثار محققان ایرانی پرداخته است. از دیگر کارهای قابل توجه ایشان کتاب "مساله زن، اسلام و فمینیسم" است که مورد فعالان مسائل زنان در ایران نیز قرار گرفته است. وقتی به گستره موضوع هایی که دکتر منصورنژاد به آنها(از بحث توسعه ،علم ، فرهنگ و دین تا سیاست و اخلاق و...) پرداخته است دقت می کنم با خودم می گویم ایشان این همه وقت برای مطالعه و نوشتن را از کجا می آورد؟

در این راهرو به طور اتفاقی گوشم تیز می شود به گفتگوی دو ناشر با یکدیگر:"... بله! از ارشاد سفارش داشتم، این کتابِ ...(بوق) انتشارات...(بوق) رو برداشتم جلد گالینگور کردم؛۱۰۰۰ تا زدم دادم به ارشاد"؛ کانه دارند درباره بسته بندی نارنگی با هم صحبت می کنند. ناشر فرهنگی و فرهیخته عزیزمحصول ادبیات کلاسیک یک انتشارات دیگر را با تعویض جلد به نام خود منتشر و به ارشاد قالب کرده اند و با افتخار... . باور کنید همین روحیه های بازاری است که سرانه مطالعه ما را پایین آورده است.بگذریم...

در راهرو۱۳ تنها انتشارات "پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی" توجهم را جلب می کند. این انتشارات در سالهای اخیر کتابهای فاخری در حوزه علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی تالیف یا ترجمه کرده و به محققان ارائه کرده است. از جدید ترین آثار این انتشارات ترجمه ای است با عنوان "اسطوره سفید" که به نقد و بررسی مساله تاریخ نگاری در روایت های تاریخی غرب مدرن پرداخته است."شرق شناسی ضیاءالدین سردار اندیشمند پاکستانی الاصل ساکن آمریکا،"پسا استعمارگرایی" لیلا گاندی (نوه مهاتما گاندی) نیز از کارهای جدید این پژوهشکده است. کتاب وزین "ریشه های شرقی تمدن غرب" نیز سال گذشته در این انتشارات منتشر شده است.به نظر می رسد تاکید بر نگاههای انتقادی به مساله علوم انسانی و اجتماعی، فلسفه و مساله هویت از مهمترین دغدغه های این پژوهشکده در سالهای اخیر بوده است.
مجموعه شاهکارهای ادبیات کلاسیک ایران مهمترین اثر انتشارت پیمان در همین راهرو است. "پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی" نیز مانند همیشه در حوزه علوم انسانی دست پر به نمایشگاه آمده است. تجدید چاپ کتاب "تحقیق کیفی" اثر اشتروس، کتاب جدید افکار هگل از دکتر کریم مجتهدی، و تجدید چاپ کتابهای دکتر مهدی گلشنی در حوزه علم و دین مانند "از علم سکولار تا علم دینی"، "آیا علم می تواند دین را نادیده بگیرد؟" و... نیز در این غرفه عرضه شده اند.نقد ISIگرایی نیز یکی از موضوعاتی است که دکتر داوری اردکانی در کتاب علم و پژوهش و سیاست های پژوهشی به طور خاص به آنها پرداخته است.
نشر تکا وابسته به اداره کتاب وزارت ارشاد نیز در سالهای اخیر گلچینی از آثار شاعران و نویسندگان پس از انقلاب چون سعیدی راد،احمد عزیزی،میرشکاک،احد ده بزرگی، پرویز بیگی حبیب آبادی ، طاهره صفار زاده و... را در طرح هایی یک شکل و یک اندازه وارد عرصه نشر کرده است.

در راهرو ۱۲ کتاب "علوم انسانی و برنامه ریزی توسعه" نوشته دکتر داوری اردکانی نیز جدیدترین کتاب موسسه نشر بین المللی هدی است. انتشارات بیدگل که به صورت تخصصی در حوزه هنر فعالیت می کند نیز کتاب "هنر هویت و سیاست بازنمایی" که در سال ۸۹ در مراسم کتاب سال شایسته تقدیر شناخته شده است را روی ویترین خود دارد. همچنین مجموعه دو جلدی طنزهای وودی آلن را با طرح جلدی از این بازیگر سینما را می توان در غرفه این انتشارات دید. در راهرو ۱۲ یکی از غرفه هایی که تعداد زیادی از بازدیدکنندگان را به خود جلب کرده غرفه قربانیان تروراست. در نمایشگر بزرگ این غرفه مستند جالبی از پرس تی وی در مورد سوابق عامل ترور شهید دکتر علیمحمدی در حال پخش است.

در ابتدای راهرو ۱۱ غرفه "بنیاد ادبیات داستانی" با دکوری متفاوت حضوریافته است. در داخل غرفه عکسهایی از چهره های نویسندگان معاصر چون جلال، نادر ابراهیمی، گلابدره ای، مهدی شجاعی، امیرخانی و... دیده می شود."بهترین داستانهای جهان(قرن ۱۹ و ۲۰)" با انتخاب و ترجمه احمد گلشیری مهمترین کتاب این بنیاد تازه تاسیس است. دومین شماره نشریه داستان هم در روز اول به نمایشگاه می رسد. عکسی از صادق کرمیار نویسنده رمان های نامیرا و دشت های سوزان بر روی جلد نشریه خودنمایی می کند.
در ادامه انتشارات به انتشارات کتاب پارسه می رسیم که بیشتر در حوزه تاریخ باستان ایران فعالیت کرده است. تاریخ باستان، دین ایران باستان،کوروش بزرگ و... از جمله کتابهای این انتشارات است.
در راهرو۱۰ انتشاراتی توجهمان را جلب نمی کند و به سمت راهرو ۹ سرازیر می شویم.در ابتدا با انتشارات اندیشه ناب که آثار دکتر اسدالله بادامچیان را منتشر می کند مواجه می شویم. تحزب و تشکل، روشن فکری و روشن اندیشی ، بررسی تحلیلی نهضت آزادی و... از کتابهای اخیر آقای بادامچیان است. 

در همین راهرو بنیاد معارف اسلامی که ناشر مجموعه کتابهای دکتر تیجانی مانند آنگاه هدایت شدم، اهل سنت واقعی و... است نیز حضور دارد. انتشارات اندیشه معاصر نیز با چاپ "قلعه حیوانات" و ""۱۹۸۴ جرج اورول، "یادداشت های یک پیاده نظام" خانم سلینجر و "دوبلینی ها" جیمز جویس در نمایشگاه حضور یافته است.
در ابتدای این راهرو انتشارات انقلاب اسلامی وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار رهبری با دکوری متفاوت حضور یافته است. در این انتشارات مجموعه کتابهایی که انتشارات های گوناگون در مورد رهبری به چاپ رسانده اند گرد آوری شده اند."داستان سیستان" روایت رضا امیرخانی از سفر رهبری به سیستان که به چاپ بیست و دوم رسیده و "حافظ هفت" آقای اکبر صحرایی که سال گذشته توسط سوره مهر منتشر و به چاپ سوم رسیده و مجموعه ۵ جلدی "نکته های ناب" که گلچینی موضوعی از منویات رهبری پیرامون موضوعاتی چون تولید علم، دانشجو، فرهنگ و... است در ویترین داخلی غرفه دیده می شوند. 

در راهروی ۸ در غرفه "انجمن قلم" محمدرضا سرشار خود مشغول فروش کتاب و گفتگو با مشتریان است.جنگ سلطه و رسالت هنرمندان از همین نویسنده از کتابهای اخیر انجمن قلم ایران است. پرتره های نویسندگان معاصری چون راضیه تجار، ابراهیم حسن بیگی، منیژه آرمین و... طرح جلد ثابت کتابهای انجمن قلم است. 
در همین راهرو انتشارات امینان که کتاب پرفروش "زندگی شهید شاهرخ ضرغام" را اخیرا تجدید چاپ کرده حضور یافته است. کتاب "سلام بر ابراهیم" نیز از کتابهای جدید این انتشارات است.این انتشارات همچنین چند اثر از دکتر محمد دریایی در مورد تغذیه سنتی با عناوینی چون "نمک دریا سالم ترین نمک هستی"، "معجزات غذایی خرما" و... را راهی بازار نشر کرده است.
در همین راهرو انجمن شاعران ایران مجموعه آثاری از شاعران معاصر چون شاملو، قیصر امین پور، شفیعی کدکنی، خانم راکعی، حمیدرضا شکارسری و... را عرضه کرده است.

در راهروی ۷ انتشارات گنج معرفت در ابتکاری هر یک از بابهای کتاب حلیه المتقین علامه مجلسی با عناوین: پوشیدنی ها، آراستنی ها، عطرها، ازدواج و تربیت فرزند و... را به چاپ رسانده است. درادامه انتشارات انجمن اولیا و مربیان که از ابتدای تاسیس کتابهای خوبی در باره مهارتهای تربیت فرزند ارائه کرده است دیده می شود. 
در همین راهرو تجدید چاپ کتاب"سازمان ها و جریانهای سیاسی مذهبی ایران از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ " اثر استاد رسول جعفریان توسط نشر خانه کتاب وابسته به خانه کتاب وزارت ارشاد به علاقمندان مباحث تارخ معاصر ارائه شده است. انتشارات المعی نیز عمده کتابهای خود را درباره طب و تغذیه سنتی و اسلامی قرار داده است.ماساژ درمانی، شناخت نبض، حفظ صحت ناصرالحکما و... از جمله این کتابها هستند.

با اینکه چاپخانه انتشارات و روزنامه اطلاعات یکی از فعالترین چاپخانه های کشور است و بسیاری از کتابها و نشریات در این چاپخانه به طبع میرسند اما کتابهای خود این انتشارت اغلب قدیمی و طرح جلدهایی کلیشه ای دارند.البته در یکسال گذشته کتابهای جدیدی از سوی این انتشارات ترجمه و چاپ شده است که کتاب "گفتگوی مظفر اقبال و سید حسن نصر" در مورد علم و تکنولوژی و "افق های نا کجا آباد" که سیری انتقادی در یوتوپیاهای مطرح شده از جانب امثال افلاطون، تامس مور، مارکس و... از آن جمله هستند. مجموعه کتابهای نیل پستمن منتقد آمریکایی با عناوین"تکنوپولی:تسلیم فرهنگ به تکنولوژی"، "زندگی در عیش مردن در خوشی" و "زوال دوران کودکی" با ترجمه دکتر صادق طباطبایی نیز از کتابهای قابل توجه انتشارات اطلاعات است. در راستای همین کتابها آقای طباطبایی نیز به تالیف کتاب "طلوع ماهواره، افول فرهنگ" اقدام کرده اند که کتابی درخور توجه علاقمندان حوزه کتاب و مطالعه است. کتاب "فضیلتهای فراموش شده" که شرح حال عارف وارسته مرحوم حاج آخوند ملا عباس تربتی است نیز با حدود ۴۰ چاپ پرفروشترین کتاب انتشارات اطلاعات در سالهای اخیر بوده است.
 قسمت سوم

شمامتولد چه ماهی هستید؟ امروز می خواهیم با توجه به آیینه بخت و اقبالتان به شما کتاب پیشنهاد بدهیم.
اگر متولد ماه فروردین هستید، یعنی که شما باید آدم پرمطالعه‌ای باشید؛
اگر متولد اردیبهشت هستید، پس باید کتاب‌های تاریخی و داستانی را ترجیح دهید؛
اگر متولد خردادماه هستید،‌ احتمالاً باید به کتاب‌های فلسفی، دینی و علوم‌انسانی اهمیت بدهید؛
و اگر متولد...
اصلاً شما متولد هر ماهی و هر سالی و هر روزی که باشید، چاره‌ای ندارید جز این‌که به «کتاب» و «کتابخوانی» خیلی جدی و به عنوان یک امر اجتناب‌ناپذیر نگاه کنید. چرا؟! چون انسان بزرگی هستید! و انسان‌های بزرگ، شاید بتوانند دو دقیقه بدون هوا، دو هفته بدون آب و یک عمر بدون پول زندگی کنند، اما بدون کتاب نمی‌توانند حتی یک لحظه زنده بمانند!

فکر می‌کنید جمله‌ی زیر از کیست؟
«این عادت هنوز در بین مردم جا نیفتاده که بروند کتابی را بخرند، آن را بخوانند، بعد به دوستشان یا به فرزندشان بدهند تا آن‌ها هم بخوانند. این‌طوری نیست. ای‌بسا کتابی را می‌خرند، بعد آن را کناری می‌گذارند یا مثلاً کتابی را دوستی به دوستی هدیه می‌دهد، او هم کناری می‌گذارد! واقعاً کتاب خواندن در مملکت ما جا نیفتاده است و این "درد بزرگی است" و ما از اهمیت و عظمت این درد غافلیم. من هر زمانی که به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه‌ی خودمان می‌افتم، قلباً غمگین و متأسف می‌شوم.»

ویکتور هوگو می‌گوید: «خوشبخت کسی است که به یکی از دو چیز دسترسی دارد: یا کتاب‌های خوب؛ و یا دوستانی که اهل کتاب باشند.» و یک نظریه‌ی پزشکی-فرهنگی نیز می‌گوید: «طول عمر با میزان مطالعه‌ی کتاب نسبت مستقیم دارد. هر که مطالعه‌اش بیش،‌ عمرش بیشتر؛ و البته گاهی هم کمتر!»
و بزرگوار دیگری فرموده: «مردمی که با کتاب خوی نگیرند،‌ فرزانگی و فرهنگ ندارند.»
شاید پیش خود بگویید: «حالا که چی؟! بابا ما که یه پا کتاب خونیم!» برای این هم جواب داریم: «هیچوقت پز کتاب‌هایی را که خوانده‌اید‌ ندهید؛ به کتاب‌هایی که هنوز نخوانده‌اید، فکر کنید.»
گاهی با یک کتاب،‌ می‌توان راه صد ساله را یک شبه پیمود؛ و البته گاهی هم نمی‌شود! ولی یک اتاق پذیرایی حتماً با یک قفسه کتاب آبرومندتر است...!
همه‌ی اینها را گفتم که که به اینجا برسم :
یک ساعت از عمر را به هیچ قیمتی نمی‌توان باز گرداند،‌ اما با مبلغی ناچیز، می‌توان تجارب تمام عمر بزرگ‌ترین عقلای عالم را تصرف کرد؛ کتاب عمر دوباره است...

بگذریم... این سومین مرحله از گشت و گذرا ما در نمایشگاه کتاب امسال است.بازدیدمان را به دلایلی که قبلا خدمتتان عرض کرده بودیم از راهرو ۱۷ شروع کردیم و حالا رسیده ایم به راهرو ۷. در راهرو ۷ بهانتشارات انجمن اولیا و مربیان می رسیم که در زمینه تخصصی تربیت فرزند در دوره های سنی مختلف از جمله قبل از دبستان، راهنمایی و دبیرستان کتاب منتشر می کند. در راهرو ۶ تنها غرفه بنیاد پژوهشهای قرآنی چشم مان را می گیرد. این غرفه با ابعاد ۱.۵ در ۱ شاید کوچکترین غرفه نمایشگاه باشد اما پژوهشهای خوبی در زمینه موضوعات علوم انسانی از جمله جامعه شناسی و قرآن،اقتصاد و قرآن و علم دینی و...انجام داده است. هر چند من با این مدل کارها خیلی همدلی نمی کنم و چسباندن مفاهیم مدرن جامعه شناختی به قرآن را صحیح نمی دانم اما دیدن مجموعه های این بنیاد را علاقمندان موضوع علم دینی توصیه می کنم..به راهرو ۵ می رسیم. درغرفه انتشارات ژرف که کتابهای انتشارات نیکا را نیز توزیع می کند کتاب از هگل تا نیچه نوشته کارل لویت نظرمان را جلب می کند.کارل لویت از فیلسوفان قاره ای است که اخیرا آثارش مورد توجه برخی محققان ایرانی قرار گرفته است.

در تقاطع وسط راهرو ۵ نشر افق دیده می شود که به نسبت حجم آثاری که اغلب منتشر می کند فضای خیلی کمی را در اختیارش قرار داده اند. نشر افق از انتشارات های فعال و پر کار در حوزه ادبیات است.با این همه جمعیت زیادی که جلو غرفه جمع شده اند کمی غیرعادیست. سرک می کشم حدسم درست است! رضا امیرخانی را در غرفه می بینم که در حال خوش و بش با مراجعه کنندگان غرفه و امضا کردن رمان جدیدش "قیدار" است. کتابهای قبلی امیرخانی نیز در غرفه نشر افق دیده می شود: جانستان کابلستان، نفحات نفت، من او( که قبلا سوره مهر تا چاپ ۲۵ اش را منتشر کرده بود) و ارمیا. همچنین پوستری از کتاب "هاروارد مک دونالد" که در حقیقت ۴۳ روایت از سفر سید مجید حسینی(مدیر سابق انتشارات همشهری و از دوستان نزدیک آقای شهردار) به آمریکاست روی دیوار غرفه خودنمایی می کند. جالب اینکه در این غرفه قسمت فروش کتاب به دو قسمت خواهران و برادران تقسیم شده است.همچنین اگر مثل ما عاشق فیلم پدر خوانده باشید پس دو کتاب ماریو پوزو یعنی پدر خوانده و آخرین پدر خوانده را از دست ندهید. اگر هم می خواهید یک هفته تمام افسرده باشید کتاب من قاتل پسرتان هستم را فراموش نکنید: یک کتاب ضد جنگِ به تمام معنا!

انتهای راهرو ۵ غرفه نهاد کتابخانه های عمومی قرار گرفته است. کتابخانه های عمومی در هر شهر و استان زیر نظر نهاد کتابخانه های عمومی قرار دارد که یک نهاد عمومی است.ابتکار جالب " کتاب من" چند سالی است که دراین نهاد اجرا می شود و شما می توانید با ثبت درخواستتان در سایت مربوطه یک هفته بعد کتاب دلخواهتان را از کتابخانه عمومی محل زندگیتان امانت بگیرید. همینطور مجموعه لیست های گلچینِ موضوعیِ کتاب نیز از دیگر کارهای این نهاد عمومی است.
در راهرو ۴ کتاب خاصی چشممان را نمی گیرد و راهمان را به سمت راهرو ۳ کج می کنیم. انتشارات آموزه در راهرو ۳ کتابهای تخصصی در حوزه روانشناسی مدیریت و روانشناسی صنعتی و نیز مدیریت بحران ارئه می دهد. 

در راهرو ۳ همچنین غرفه انتشارات سلمان پاک نیز کتابهای موسسه شهرستان ادب را عرضه کرده است. چمدان های قدیمی و صبح بنارس دو مجموعه شعر جدید هستند از علیرضا قزوه و میلاد عرفان پور از شاعران جوان و با ذوق کشورمان نیز مجموعه بی خبری ها را منتشر کرده است.کتاب حق السکوت محمد مهدی سیار که سال گذشته به عنوان کتاب سال برگزیده شد نیز در این غرفه مشاهده می شود. انتشارات ارمگان در این راهرو نیز کتابهایی در زمینه طب و تغذیه سنتی ارائه کرده است. معجزات عسل و درمانگاه سبز از این جمله است.

در انتهای این راهرو انتشارات بوستان کتاب به عنوان پرکارترین انتشارات کشور قرار دارد. بوستان کتاب از سال گذشته تا کنون حدود ۱۳۰۰ عنوان کتاب را چاپ یا تجدید چاپ کرده است.کتاب عصر امام خمینی از آقای میرحاجتی با ۱۶ چاپ از پرفروشترین کتابهای این انتشارات در سالهای اخیر بوده است.همچنین مجموعه هزار و یک کلمه که گرد آوری بیانات حضرت علامه حسن زاده است نیز در نمایشگاه امسال ارائه شده است.افسانه نجات بخشی علم نیز ترجمه جدیدی است که در قفسه کتابهای جدید این غرفه دیده می شود.آن سوی صوفیگری، صدای عدالت انسانی اثر جرجرداق مسیحی و مجموعه آثار علامه طباطبایی درباره مکتب شیعه از دیگر کتابهای قابل توجه این انتشارت است.
در راهرو ۲ انتشارات آسیم که کتابهای معروفی چون از حال بد به حال خوب و ماندن در وضعیت آخر را قبلا منتشر کرده است کتابهای روانشناسی عامه پسند جدیدی را نیز به دست طبع سپرده است. انتشارات آب و تاب نیز در قطع جیبی اقدام به نشر کتابهایی در حوزه تربیت کودک نموده است.آریانا قلم نیز بیشترین تمرکز خود را بر موضوعات استراتژیک ازجمله برنامه ریزی استراتژیک نموده است.غرفه آراد کتاب نیز درمانهای گیاهان خانگی و فرهنگ گیاهان دارویی را روی میز خود دارد.

از راهرو ۱۷ شروع کرده ایم و حالا به راهرو ۱ رسیده ایم.
نای رفتنی برایمان نمانده است.برنامه ریزی می کنیم بعد از اتمام راهرو اول، استراحتی نه چندان کوتاه! داشته و به آنسوی نمایشگاه برویم و در مرحله بعد بازدید را از راهرو آخر یعنی از راهرو ۳۲ آغاز کنیم. درراهرو 1 انتشارات آرام دل حضور دارد که آثار فاخری از شعر آیینی را عرضه کرده است. مجموعه "سواد آیینه" از رضا جعفری و "طوفان واژه ها" از حمیدرضا برقعه ای و از "دروازه های روشنی" خلیلیان از این جمله است.در همین راهرو ترجمه آثار گارسیا مارکز مانند صد سال تنهایی را می توانید در انتشارات آریابان پیدا کنید.

قسمت چهارم

در قسمتهای قبلی گزارش برخی دوستان نظر داده بودند که:" ای بابا دلتان خوش است؛ با این اوضاع اقتصادی کی پول و حال و حوصله کتاب خوندن داره و...". وقتی این توجیهات را می شنوم یاد کارگر ژاپنی ای می افتم که بازده کاریش چند برابر کارگر ایرانی است اما در بازگشت از محل کار، در مترو و اتوبوس هم کتاب از دستش نمی افتد! در ثانی مساله کتاب نخوانی ما اقتصادی نیست. کتاب را اگر نمی شود خرید، از کتابخانه که می توان امانت گرفت.

 سه گزارش قبلی روایتی بود از نیمی از نمایشگاه در شبستان اصلی و حالا قرار است در این گزارش آخرنیمِ دیگر نمایشگاه را برایتان روایت کنیم و برای یک گزارشگر چقدر سخت است که از سر و ته مشاهداتی که برایشان یک روز کامل وقت گذاشته، بزند و بگذرد!
قبلا نوشته بودم که گشت و گذار در نمایشگاه آنقدر رمق گیر است که بعد از گذر کردن چند راهرو اول ، دیگر نه پایی برای ماندن می ماند و نه جانی برای دیدن و به همین خاطر هرسال غیر از چند راهرو اول بقیه راهرو ها و غرفه ها را چند تا یکی می کنی و معمولا راهروها و انتشارات های آخر جا می مانند.امسال بازدیمان را از راهرو 17 شروع کردیم و به راهرو اول رسیدیم. برای ادامه بازدید به راهرو آخر می رویم تا از آنجا به سمت راهرو 18 سرازیر شویم. در راهرو 32 اولین انتشاراتی که نظرمان را جلب می کند دفتر مطالعه و تدوین تاریخ ایران است. این دفتر با مسئولیت آقای سلیمی نمین بیشتر در زمینه نقد و بررسی کتب تاریخی و خاطره نگاری های تاریخی فعالیت می کند. تاریخ یهود در ایران، 50 سال تاریخ با پان ایرانیستها، خاطرات عَلم و خاطرات علی امینی کتابهایی هستند که اخیرا  در این موسسه نقد و بررسی شده اند. تولیدات این موسسه بیشتر به صورت جزوه و اخیرا به صورت کتاب منتشر می شود. پاسداشت حقیقت که نقد خاطرات مرحوم منتظری است و نیز مجموعه شش جلدی نقد خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی از دیگر خروجی های این موسسه است.

در انتهای راهرو، در غرفه نشر نی می توانید در حوزه ادبیات مجموعه آثار جین آستین مانند غرور وتعصب، عقل و احساس و... را بیابید.نوشته های رومانتیک امیلی برونته مانند بلندی های بادگیر و جین ایر از دیگر آثاری است که نشر نی تجدید چاپ کرده است. فلسفه مک اینتایر، تئاتر فلسفه (درس گفتارهای فوکو) و  تاریخ اندیشه سیاسی کلاسیک با ترجمه خشایار دیهیمی از دیگر کتابهای جدید نشر نی در یکی دوسال اخیر است."اصول تاریخ کالینگوود"، "فلسفه تاریخ"، "تطورات گفتمانهای هویتی در ایران" دکتر کچویان و "فهم علم اجتماعی" راجر تریگ از دیگر آثار چشمگیر نشر نی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی است.

انتهای راهرو 31 غرفه نشر شاهد حضور دارد که این روزها نامش با کتاب" من مادر مصطفی" از رحیم مخدومی بر سر زبانها افتاده است. در همین راهرو نشر واحه تمام آثار شهید آوینی مانند "توسعه و مبانی تمدن غرب" و "آغازی بر یک پایان" را تجدید چاپ کرده است. در کنار نشر واحه انتشارات وثوق قرار دارد که کتاب "مجموعه مقالات جریان شناسی انجمن حجتیه" و نیز کتاب "شاهد بازاری، سنت قدسی" اثر استاد شهریار زرشناس از کتابهای جالب توجه آن هستند.
در همین راهرو انتشارات هنر رسانه اردیبهشت قرار دارد که به صورت تخصصی در زمینه شعر فعالیت می کند. "حالا نوبت خداست" از ضیاءالدین شفیعی، "بی هم شدگان" بیژن ارژن، "قیامت قرمز" سودابه امینی ، "مثل آوازهای عاشق تو" مژگان عباسلو از آثار  مهم این انتشارت است.
نشر موسسه موعود آخرین غرفه ای است که در راهرو 31 نظرمان را جلب می کند. کتابهای "داستان ورزش غرب"، پرسش از غرب،" اخلاق یهودی و تمدن غرب" کتابهایی هستند که این انتشارات در زمینه غرب شناسی منتشر کرده است. در زمینه موعود گرایی نیز "سینما و آخر الزمان"، "اسطوره های صهیونیستی در سینما" و "غرب و آخر الزمان" کتابهایی هستند که در این موسسه منتشر شده اند.

در راهرو 30 انتشارت نگاه بیشتر در حوزه شعر و ادبیات فعالیت می کند. مجموعه اشعاری از شعرای معاصری چون نیما، پروین،بهار، شاملو، عارف قزوینی کتابهایی هستند که در این نشر چاپ یا تجدید چاپ شده اند. گلچینی از داستانهای کوتاه مارکز ، تولستوی و چخوف نیز از آثار ارزنده این انتشارات است.نشر مرکز در انتهای راهرو 30 در حوزه فرهنگ و علوم انسانی فعالیت می کند. کتابهایی در باره فلسفه علم، فلسفه تاریخ، اسطوره شناسی از موضوعاتی هستند که نشر مرکز به آنها می پردازد. ورودی غرفه نیز کتابهای داستانی نویسندگانی مانند رویا پیرزاد از جمله" سه کتاب" و "چراغ ها را من خاموش می کنم" و نیز آثار مصطفی مستور مثل چاپ چهلم "روی ماه خداوند را ببوس"، "من گنجشک نیستم" و "سه گزارش کوتاه دربار نوید و نگار" خودنمایی می کند.

در راهرو 29 نشر گرا حضور دارد که "پل چوبی" و "پرنده و تانک" احمد دهقان و "عبور از کویر" بایرامی را به طبع رسانده است.انتشارات منادی تربیت در همین راهرو در کنار آثار تربیتی مجموعه 4 جلدی خود آگاهی تاریخی و نیز سیر تفکر معاصر مرحوم دکتر مددپور را به زیر چاپ برده است.

موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی که توسط استاد عبداله شهبازی تاسیس شده  و در زمینه تاریخ مشروطه تا انقلاب اسلامی فعالیت می کند و کتابهای فاخری در این حوزه چاپ کرده  در همین راهرو دیده می شود.قحطی بزرگ،خاطرات فردوست،خاطرات انصاری، مجموعه گران سنگ "زرسالاران یهودی و پارسی و استعمار بریتانیا "از مهمترین کتابهای این انتشارات است. کتاب "شرح اسم" زندگی نامه رهبر معظم انقلاب که آقای بهبودی آن را تدوین کرده و توسط این موسسه به چاپ رسیده است به سرعت در نمایشگاه نایاب شده است.

آخوند باید روحانی باشد،پهلوانان نمی میرند ورزش می کنند، اشک باید رازدار باشد،کتاب باید هلو باشد ودانشجو باید سیب زمینی نباشد از سری کتابهای انتشارات میراث اهل قلم است که همه کتابهای خود را با عنوان کتاب دانشجویی و در قطع پالتویی چاپ می کند.
در راهرو 28 موسسه ایمان جهادی قرار دارد که کتاب انسان 250 ساله در مورد زندگی سیاسی و مبارزاتی ائمه شیعه را دست طبع سپرده است. همچنین کتابهای دغدغه های فرهنگی و تا خمینی شهر (زندگی و سیره حاج عبدالله والی) از دیگر کتابهای این موسسه نوپاست.

انتهای راهرو 27 انتشارات سوره مهر با دکوری متفاوت دیده می شود.استقبال از چاپ هفدهم " پایی که جاماند" و چاپ دوازدهم "نورالدین پسر ایران" باعث شده است که سوره مهر غرفه ای جداگانه برای این کتابها در نظر بگیرد. کتاب شعر  "نامه های کوفی" سعید بیابانکی، رمان 6  جلدی جاده جنگ و مجموعه شعر امروز از دیگر کتابهای چاپ اول و تجدید چاپ شده سوره مهر در نمایشگاه امسال است.

در انتشارات ملک اعظم آقای سعید عاکف مسئول نشر و نویسنده کتابهای خاک های نرم کوشک را می بینم که پشت دخل غرفه نشسته و سر تخفیف با مشتری چانه زنی می کند! "تپه جاویدی و راز اشلو" اثر اکبر صحرایی از کتابهای تحسین شده حوزه دفاع مقدس از آثار همین انتشارات است.

در همین راهرو انتشارت مروارید قسمت اعظم فعالیت خود را در حوزه شعر و ادبیات قرار داده است. مجموعه اشعار قیصر امین پور، سلمان هراتی،نیما و... از این جمله اند. رنگ ها و سایه ها سروده جدید مهدی مظفری نیز از آثار جدید این غرفه است.

نشر هاجر که به نوعی انتشارات مرکز مطالعات زنان محسوب می شود در این راهرو قرار دارد. "جنگ علیه خانواده" ویلیام گاردنر،"ماخذ شناسی فمینیسم"،"نظام اسلامی و مساله روسپیگری" و "فمینیسم تاریخچه و گرایشها" از کتابهای این نشر در راهرو 27 است.

در راهرو 25 در انتشارت مرکز اسناد انقلاب اسلامی که زیر نظر روح الله حسینیان فعالیت می کند کتابهای "تکیه گاه" نوشته محمد حسن روزی طلب، "شوالیه اناث" سید حسن علوی از پرفروش ترین ها هستند. جلد سوم مجموعه نقد تاریخ نگاری انقلاب نیز از آثار جدید این انتشارات است.
انتشارات لیله القدر که ناشر اختصاصی کتابهای مرحوم علی صفایی است نیز در همین راهرو قرار دارد. کتابهای حرکت ، صراط، مسئوولیت و سازندگی ونامه های بلوغ از مهمترین و پرفروش ترین کتابهای مرحوم صفایی هستند.

روبروی انتشارت لیله القدر انتشارت لب المیزان قرار دارد که ناشر استاد اصغر طاهرزاده است. گزینش تکنولوژی از دریچه  بینش توحیدی، علل تزلزل تمدن غرب ، تمدن زایی شیعه و مدرنیته و فرهنگ توهم از آثار قابل توجه این استاد در حوزه اندیشه است.

در راهرو 24 انتشارات نیستان قرار دارد که زیر نظر سید مهدی شجاعی فعالیت می کند. این انتشارات علاوه بر نوشته های مذهبی و رمانهای شجاعی ، کتابهای شاخصی در عرصه داستان مانند "نامیرا" و "دشت های سوزان" از صادق کرمیار، "همسفران" و "آتش به اختیار" از محمدرضا بایرامی، خانه پریان و دعوت به ماورا از تورج زاهدی و رمان "با عرض معذرت" از شهرام شفیعی را روی پیشخوان خود دارد. 

کمی بالاتر انتشارات کتاب فردا حضور دارد که در جدیدترین اثارش کتاب هویت ما اثر دکتر حسین کچویان، فلسفه قاره ای علم اثر گاتینگ و ماهیت علم دینی و مدرن از دکتر قرا ملکی را عرضه کرده است. کتاب مراقبه های عاشورایی و کالبد شکافی فتنه از استاد میرباقری رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم نیز از دیگر آثار ارائه شده در این غرفه است. انتشارات کانون اندیشه جوان که چندسالی است کتابهای کوچک مشق آزادش در حوزه اندیشه با استقبال مواجه شده است امسال مشق آزاد دخترانه را روانه بازار کرده است. همچنین نقدر آثار هدایت از محمدرضا سرشار از کتابهای جدید این انتشارات است.

در راهرو 23 انتشارت عماد فردا علاوه بر کتاب از معراج برگشتگان اثر حمید داوود آبادی کتاب حاجی بخشی را به زیر چاپ بردهه است. انتشارات فصل پنجم که به صورت اختصاصی به شعر می پردازد در همین راهرو قرار دارد. حق السکوت سروده محمد مهدی سیار از شاعران جوان و خوش آتیه کشورمان که  در سال 90 جایزه کتاب سال را از آن خود کرد و همچنین سروده مشهور محمد علی بهمنی با "عنوان من زنده ام و هنوز غزل فکر می کنم" در این غرفه عرضه شده است. 

در راهرو 22 در انتشارت طرح فردا که به طور تخصصی به نشر آثار استاد رحیم پور ازغدی می پردازد عناوینی چون گفتگوی انتقادی در علوم اجتماعی، مشروطه شرعی، حسین عقل سرخ و علی شهر بی آرمان دیده می شود.در ادامه انتشارات شرکت سهامی انتشار که کتاب واره دکتر فرهادی، مجموعه آثار دکتر رفیع پور از جمله توسعه و تضاد و مجموعه کتابهای حقوقی دکتر کاتوزیان را روی پیشخوان دارد دیده می شود.

در انتهای راهرو 20 انتشارات سخن آثار جدیدی از دکتر داوری اردکانی و دکتر شفیعی کدکنی به بازار نشر عرضه کرده است. کتابهای فلسفه در دادگاه ایدئولوژی، نگاهی نو به فرهنگ و سیاست و دربار تعلیم و تربیت در ایران از جمله آثار جدید عرضه شده دکتر داوری هستند.

در راهرو 19 در انتشارات سپیده باوران می توانید مجموعه سروده های جدید سعید بیابانکی با نام "شعری تر انگیزد" را ببینید. گلچینی از شعر عاشقانه، 100 شعر طنز و صد شعر اعتراض که هر کدام جداگانه منتشرشده اند را می توانید در این غرفه تهیه کنید.

لذت نقد و دیالکتیک نقد از مسعود فراستی از کتابهای تجدید چاپ شده در انتشارات ساقی در راهرو 19 هستند. یهودیان و حیات اقتصادی مدرن، قدرت و جمگ نرم نیز در کنار مستندهای سینمایی از دیگر آثار قابل توجه نشر ساقی هستند.
 



ما کجاییم؟

$
0
0

دیروز در اسکایپ مسنجر با یک جوان شیعه مصری ساکن اسکندریه درباره اوضاع اخیر مصر صحبت می کردم. در حین صحبت از وضعیت خودمان خجالت زده شدم. همین روزهایی که ما داریم زنده باد مرده باد می کنیم و برای یک عکس رییس جمهور ساعتها با هم دعوا و مجادله به راه می اندازیم و لطیفه می سازیم متوجه شدم که چه چشمهایی هستند که امیدشان به انقلاب ماست.

امثال محمد ابراهیم که این روزها در مصر در زیر فشار سلفی ها و سکولارها می جنگند نه از بودجه های جنگ نرم و مقابله با تهاجم فرهنگی ارتزاق می کند و نه از دولت یارانه می گیرند. محمد ابراهیم از نان زن و بچه اش می زند و برای اثبات حقانیت شیعه و انقلاب اسلامی سایت ( http://moaly5.com/ )  راه می اندازد و در شبکه های اجتماعی با مخالفان ایران محاجه می کند.

 محمد ابراهیم چند شعر هم در وصف انقلاب ایران و رهبران آن سروده است:

                                      *أشرقى یا شمس أیران*

…أشرقى یا شمس أیران أشرقى فى کل مکان أعبرى الصحارى و البلدان أمدى نورک و أضیئى کل الأماکن و الأزمان…

أشرقى لتحررى العالم و الشعب من الأنحناء لحکام وطواغیت ضاعت منهم کل معانى النخوة و الأباء

أشرقى یا شمس أیران. أشرقى عبر الباسدران الباسدران حراس الثورة .ثورة غیرت جمیع الأعراف و القوانین و الموازین ثورة باقیة الى یوم الدین…

                                        *ثورة النصر المبین*

 …

على کل الدنا أشرقت شمسها

و أزالت ظلام اللیل الدفین

على کل الدنا أشرقت شمسها

و صارت منارة النصر للعالمین

فى ذکرى الثورة نحییى خمینى قائدها

فهو للثورة الأب و هو والدها

و خامنائى على طریق الفداء له منا التحیة و الولاء

و نقول للعالم أجمعین

مرحبا بذکرى ثورة النصر المبین…

دفترچه آبی انسان خمینی!

$
0
0

امروز 16 اردیبهشته! روزی که حسین قجه ای فرمانده گردان سلمان و رفقاش اگر چه از سوی حاج همت و متوسلیان مامور به عقب نشینی بودند اما شجاعانه ایستادند و پاتک پنجم دشمن به جاده اهواز خرمشهر رو دفع کردند وهمگی با هم به دیدار حسین (ع) رفتند و این اولین مقدمه آزادسازی خرمشهر در 17 روز بعد بود. (مکالمه های آخر حسین با حاج همت رو میتونید تو کتاب همپای صاعقه یا اینجا: http://bit.ly/18NnCcQ بخونید)
حسین کشتی گیر،لات و بزن بهادر محل ما بود. تو انقلاب با نفس مسیحایی روح الله (ره) بسیجی میشه و سپاه لنجان (زرین شهر) رو راه میندازه و بعد از غائله کردستان میشه فرمانده گردان سلمان لشکر 27 محمد رسول الله. عموی من که قبل از انقلاب به نوعی یکی از نوچه های حسین بوده، بعد از شهادت حسین متحول میشه و میره جبهه و یکی دوماه بعد هم پیش حسین(ع) و حسین...
حسین بعد از اون تحول انفسی، همیشه یه دفترچه آبی داشته که دوستانش اونو به یاد دارند. صفحاتش رو  به جدول‌های محاسبه نفس و گناهان روزانه تبدیل کرده بود. حسین هر روز کارهای خودش را بررسی می‌کرد و از نفسش حساب می‌کشید. به محض این که بحثی پیش میومد، سریع ‌جدول‌ها را علامت می‌زد...

برخی از صفحات دفترچه آبی حسین

- سکوت در برابر باطل! شب ۱ /۱۰/ ۵۸ در تاکسی سوار شدم، ترانه گذاشته بود. اخطار نکردم که راننده ضبط را خاموش کند. 

-دبی‌نظمی در کار: روز شنبه، بدون اینکه کار مثبتی انجام دهم گذشت.‌ از‌‌ همان اول صبح، کارم با برنامه و نظم پیش نرفت؛ برای صرف صبحانه خیلی وقت تلف کردیم.

- نماز بدون دقت: شب هنگامی که اذان می‌گفتند، چون در جایی مستقر نبودم، نتوانستم نمازم را سر وقت بجا بیاورم.

- شنبه ظهر خیلی ناراحت بودم، هر شخص آگاه و فهمیده در اوج ناراحتی به نماز می‌ایستد تا آرامش پیدا کند، ولی چون من این شناخت را ندارم، ناراحتی‌ام باعث شد که نماز بی‌روح بخوانم. 

- چهارشنبه، نماز بدون وقت: ظهر چون سرپرست نگهبانی بودم، نتوانستم سر وقت نماز بخوانم. 
نماز بدون وقت مغرب: چون برای آموزش به پادگان رفته بودم، هنگام برگشتن، اذان گفته بودند، نمازم دیر شد.

- نماز بی‌روح: روز چهارشنبه به قدری گرفته و در خود فرو رفته بودم که یادم رفت رکعت چندم را می‌خوانم.

- برخورد با مردم: ۸ /۲/ ۵۸ به علت تأثیر ناراحتی از زخمی بودن هاشم سلیمیان و حرف گوش نکردن او کمی در خانه ناراحتی کردم. 

- روز چهارشنبه برخورد با مردم: چون یکی از دوستان روی عهد و پیمان خود سستی کرده بود، ناراحت بودم و حتی وقتی سعی کردم، نتوانستم بخندم، چون حق داشتم و رنج می‌بردم. 

- اخلاق و رفتار. روز دوشنبه. با مادرم سر اشتباهی که کرده بود، ناراحتی کردم و بعد از یکی دو ساعت معذرت خواستم و با بچه برادرم هم تند صحبت کردم. باید سعی کنم تکرار نشود. سردار شهیدحسین قجه‌ای برای لحظه لحظه خویش برنامه گذاشته بود تا از اتلاف وقت و بطالت جلوگیری کند. او در ۲۴ ساعت، ‌شش ساعت می‌خوابید و برای تفکر ارزش بسیاری قائل بود. 

- شنبه درباره تفکر: به هیچ وجه کار فکری پیش نیامد و دلیل آن این است که نظم در کارم نبود. 

- تفکر: روز پنجشنبه فکر کردم، حتی از یک ساعت هم خیلی زیاد‌تر، البته فکر نبود، خود‌خوری بود. در کنار پرورش روح و روان، پرورش جسم نیز جایی خاص در برنامه روزانه او داشت. غالبا صبح‌های زود، پس از نماز ورزش می‌کرد، با کوهستان و کوه‌های سر به فلک کشیده مأنوس بود. 

- در سطوری از دفترچه‌اش می‌خوانیم: «... شنبه درباره ورزش: امروز ورزش نکردم و دلیلش هم تنبلی است.
- پرهیز از بیهوده‌گویی، یکی از دیگر اموری بود که شهید قجه‌ای به آن توجه داشت. 

- روز پنجشنبه بیهوده‌گویی: طی روز چند مورد تقریبا سخنان کوتاه و بیهوده‌ای به زبان آوردم.

- روز پنجشنبه، غیبت: بنا به وظیفه شرعی لازم دانستم برای لوث کردن بعضی از منافقان غیبت کنم. چون روز جمعه روز رأی گیری بود، مجبور شدم برای لوث کردن بعضی چهره‌ها، افشایشان کنم. ولی در برخی موارد بی‌خود بود، چون شنوندگان خود اطلاع داشتند. 
مطالعه از جمله کارهایی بود که شهید قجه‌ای برای آن، جایگاهی ویژه در برنامه‌ریزی‌اش قرار داده بود. اگر روزی موفق نمی‌شد، مطالعه کند، به سادگی از آن نمی‌گذشت و به خود گوشزد می‌کرد که روز بعد کمبود آن را جبران کند. 

- مطالعه: در روز شنبه مطالعه نکردم.
- روز دوشنبه: نه کار مثبتی انجام دادم، نه ‌مطالعه کردم. وقتی هم که خواستم مطالعه کنم خوابم برد.

- اسراف در غذا: روز چهارشنبه در خوردن نارنگی زیاده روی کردم و به آنهایی که ندارند بخورند، فکر نکردم.
در ابتدای دفترچه آبی او سه جمله نوشته است: 

ـ پایه‌های اسلام چیست؟ 
ـ چگونه می‌توان زیست؟ 
ـ بخش به یاد ماندنی
-----------------------


پ.ن:  همیشه وقتی این روزها میرسه و یاد دفترچه آبی حسین می افتم به این فکر میکنم که اگر ما هم بودیم بازهم خرمشهر آزاد می شد؟*

جبهه تجربه انقلاب اسلامی!

$
0
0

نشریه ادبیات داستانی میزنیم گیر میدیم به ادبیات روس!
دوره آموزشی میذاریم گیر میدیم به هایدیگر و هگل...
علم دینی میخواهیم تولید کنیم گیر میدیم به معرفت شناسی ارسطو و کانت وملاصدرا و فوکو و...
اگر با من بود یه چیزی درست میکردم به نام جبهه تجربه انقلاب اسلامی! مُردیم از بس جبهه فکری و فرهنگی ای دیدیم که از توش هایدیگر و هگل و کانت و ارسطو و ... اومد بیرون!
بابا 30 ساله انقلاب شده! تو این انقلاب انسان های جدید خلق شدن! از کتابخونه های مساجد ومربیان پرورشی و گروههای سرود در دهه شصت بگیر تا جهادی هایی همچون حاج عبدالله والی....! از حسن باقری و همت و متوسلیان بگیر تا زهرا حسینی و نورالدین پسر ایران!... از دیالمه بگیر تا مغنیه!...
غرب اگر غرب شد و دارای علوم انسانی شد به این خاطر بود که وقتی بعد از رنسانس انسان جدیدی متولد شد امد و تجربیات و حالات این انسان رو ثبت و ضبط و منقح کرد و این شد علوم انسانی جدید!
وقتی ما در غرب کتاب داریم راجع به "تاریخ فرهنگی چنگال!" تو دیگه تا آخر خط رو بخون...

ما حتی تاریخ سیاسی این سی ساله رو هنوز درست ثبت نکردیم و اینقد نقاط تاریک و مبهم و آدمهای ناشناخته داریم چه برسه به تاریخ فرهنگی و اجتماعی این 30 ساله... ما حتی از آوینی مون هم یه روایت درست درمون نداریم...

 امثال امیرحسین فردی و تجربیاتشون می روند و ما به جای استفاده از تجربیات این آدمها کار فرهنگی مون رو دوباره از صفر شروع می کنیم و میگیم کار فرهنگی چرا جواب نمیده؟

بیانیه تک نفره انتخاباتی!

$
0
0

الان که مده همه اظهار نظر می کنند ما هم برای جا نموندن از قافله، افاضات و اضافات خودمون رو در چند بند اعلام می کنیم:
1- تجربه احمدی نژاد نشون داد که هر چقدر انقلابی باشی اما این ساختارهای اقتصادی وسیاسی و فرهنگی است که تو را به چرخش در مواضع وا میدارد و اگر مبانی نظری ات محکم نباشد یک روز مکتب ایرانی می شوی و یک روز بهاری و ...
2-  تجربه تیر 78 و انتخابات 88 هم نشون داد که مهمترین نیاز ما اصلاح ساختار تربیتی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی به خاطر ضعف و عقب ماندگی و غربزدگی در ساختار تربیتی و فرهنگیش داره با هزینه خودش بوسیله ساختارهای تربیتی اش از جمله آموزش و پروش و آموزش عالی و صدا و سیما و.. نیروی اپوزسیون تولید و تربیت می کنه. کافیه یه مقایسه ای بین خروجی های  دانشگاهها و مدارس و دبستان ها (همونهایی که قرار بود ادبستان باشند) و ورودی های آنها کنید تا عمق فاجعه رو دریابید...
3-  اگر کسی ادعا کرد که من می تونم مشکل اقتصاد ایران را در 4 سال حل کنم یا دروغگو هست یا نفهم!  به نظر بنده مشکل اقتصاد ایران در ضعف فرهنگ اقتصادی ما ( فرهنگ کار و تلاش و تولید، فرهنگ سرمایه گذاری، فرهنگ قناعت و ساده زیستی و ...) نهفته است و این یک مشکل تاریخی است که از دویست سال پیش تا حالا گریبان ما را گرفته و مصرف زده و تنبل بار آورده! نه فرمولهای سوسیالیستی و نه فرمولهای لیبرالیستی اقتصادی هیچکدوم درد ما را دوا نخواهد کرد.ملتی که تولید نداشته باشه اقتصادش از هیچ فرمول خاصی پیروی نمی کنه...
4- ما در ریاست جمهوری به یه آدم باشعور، انقلابی و تحول خواه که فهم فرهنگی(به معنای بالا) داشته باشه نیازمندیم. کسی که غرب را خوب بشناسه.به جامعیت ابعاد فردی و اجتماعی دین آگاه باشه. خودمون رو خوب بشناسه و توانایی تحول در ساختارهای فرهنگی و تربیتی رو داشته باشه که البته بعید میدونم این دکتر ها و مهندس های فعلی این فهم رو داشته باشند. کسی رو می خواهیم که فهمی مهندسی و تکنوکراتیک از اقتصاد و فرهنگ و سیاست نداشته باشه. کسی که ضرورت تحول در فرهنگ و به معنای اخصش تحول در علوم انسانی رو درک کرده باشه. البته فرد مزبور باید  توان، شجاعت و سابقه قابل قبولی برای ایجاد تحول داشته باشه...
همین فعلا
پ.ن: بعد از هر بند تکبیر یادتون نره...

بیانیه تک نفره شماره دو: به کی رای بدیم؟

$
0
0

این روزها در صحبت با دوستان به این نکته بر می خورم که دوستان بیشتر از اینکه کاندیدای مورد نظر خود را بر اساس تاملات جدی و مشخص،  تعیین و ارزیابی کنند بر اساس شبکه روابط شخصی  خود  بر می گزینند. دیروز در یک کارگاه دوستانه در این باب پیشنهاداتی دادم که خوشحال میشوم از نظرات دیگر دوستان در این باب استفاده کنم: 
به نظرم برای اینکه صلاحیت یک کاندیدا را بررسی کنیم باید او را در سه سطح ارزیابی کنیم:
الف- سطح تاریخی تمدنی:
 آیا شخصیت مورد نظر نگاهی تاریخی و تمدنی به انقلاب اسلامی دارند؟ نگاه شخص مزبور نسبت به سه مقوله 1- ایران و سنت و فرهنگ آن، 2- اسلام و فرهنگ اسلامی و 3- تمدن وفرهنگ غربی و نیز ارتباطات میان این سه چگونه است؟
آیا به فرهنگ ،تاریخ  و عقلانیت سنتی ایرانی به عنوان یک ذخیره فرهنگی برای عمل امروز اعتقاد دارد یا فرهنگ و سنت ایرانی را یکپارچه سیاه و استبدادزده و فاقد عقلانیت می پندارد...
آیا به اسلام به عنوان یک دین شامل ابعاد فردی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگ و اقتصادی  و... ایمان دارد و یا آن  را محدود به سبک زندگی فردی و خصوصی می داند؟
آیا غرب را به عنوان یک کلیت تاریخی و تمدنی و فرهنگی می شناسد یا قائل به تفکیک شئون مختلف آن از جمله فرهنگ و اخلاقیات و تکنولوژی و سیاست است؟
--------
ب)سطح سیاستگذاری:
 نگاه شخص نسبت به چهار مقوله کلان فرهنگ، اقتصاد، سیاست و اجتماع چیست؟ از هر کدام از اینها چه فهمی دارد و روابط میان آنها مانند فرهنگ اقتصادی و فرهنگ سیاسی و... را چگونه می بیند؟ کدام را زیر بنا می داند؟ عدالت را در هر کدام از این حوزه ها چگونه می فهمد و ...؟
آیا همه این مقولات کلان را در یک نظام وابسته به هم درک می کند و می تواند تاثیرات هر کدام بر دیگری را در سیاستگزاری های کلان مد نظر قرار دهد؟
-------
ج)سطح اجرایی:
در سطح مدیریت اجرایی چگونه است؟ آیا پرکار، خلاق و قانونگراست؟ با نیروهای زیر دست خود چگونه رفتار می کند؟ آیا قابلیت تعامل با دیگر نیروهای نظام را داراست؟ و...

هر کدام از این سه سطح را می توان شاخص سازی کرد و  بر اساس شاخص های خردتر کاندیدای مزبور را دقیق تر ارزیابی کرد. در روزهای آینده سعی خواهم کرد از منظر خودم شاخص های دقیق تری ذیل این سه سطح تعریف کنم.

روشنفکران و شکست در پیامبری

$
0
0

  

حسین کچویان

 

ایوا اتزیونی-هالوی/ترجمه حسین کچویان/انتشارات کتاب فردا ،1391

نویسنده روشنفکران معاصر غربی را گروه متمایزی می داند که ابزارهای تولید آنان مغزهای آنان است  و سرمایه هایشان آموزش های آنان است و کالاهایی که تولید می کنند دانش،عقاید و نمادهاست. موقعیت و اعتبار آنها متکی به اقناع دیگران است و در این امر آنچنان موفق بوده اند که بسیاری از همگنان آنان قادر به بالا رفتن از مقام پیامبری یعنی اصلاح جامعه و  پیش بینی آینده بوده اند و نفوذ آنان در مجاری اجتماعی و سیاسی غرب اساسی و رو به گسترش بوده است.

 با این وجود از نظر نویسنده روشنفکران غرب پیامبرانی ناکام هستند و این شکست آنان نه به دلیل بی اعتباری دانشی که فراهم آورده اند و نه به علت بی توجهی به قدرت های موجود به موعظه های آنان بوده است بلکه بیشتر بدین دلیل شکست خورده اند که دانش عرضه شده بوسیله آنان، و موعظه هایی که القا کرده اند ، به آن اندازه ای که مورد ادعای بعضی از آنان است، به اصلاح اخلاقی و بهبود اقتصادی و اجتماعی غرب کمکی نکرده است.  آنان به این دلیل شکست خورده اند که دانش و موعظه ایشان خود مشکلاتی برای جامعه بوجود آورده است. این کتاب که در دهه  80 به رشته تالیف در آمده است تحولات و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در 60 و 70 غرب از جمله اعتراضات دانشجویی و پس افتادگی اقتصادی و نتایج حاصل از آن را پس از اینکه روشنفکران (که تعدادشان رو به گسترش بوده و هست)، پیش از آن، آینده شکوفایی را برای غرب پیش نگری کرده بودند، را از نشانه های این شکست می داند.

روشنفکران سعی کرده اند که دانشی برای سیاست گذاری و آینده نگری پایه نهند و برای جلب حمایت های مالی تلاش کرده اند این تولید دانش نظری را با نشان دادن فواید آن برای جامعه مشروع جلوه دهند اما با ناسازگاری ذاتی و شکاف میان دانش نظری و سیاست گذاری این مشروعیت با بحران مواجه شده است. این ناسازگاری میان دانش نظری و سیاستگذاری اجتماعی به دلایل زیر رخ داده است:

دانش نظری از خلال ارائه استدلال میان جامعه روشنفکری و سیاست عملی اجتماعی از طریق طرح در دستور کارهای سیاسی و اداری هیئت های تصمیم گیر، خود را به جلو می کشد. اولی از طریق نقادی و مباحثه به کامیابی می رسد، اما بخت بقای دومی با معارضه از بین می رود و اولی هنگامی در مبارزه برای بقا به پیروزی می رسد که در شکل اصلی آن همواره تایید جمع را به دست آورده باشد، دومی تنها زمانی می تواند در مبارزه برای بقا پیروز شود که از جریان یک مجموعه مصالحه میان منافع ومتفاوت گذر کند. سرانجام پاداشی که یک معاضدت روشنفکرانه موفق برای مبدع خود به ارمغان می آورد، به طور عمده،شناسایی و جلب توجه است در حالی که اجر حاصل از یک سیاست گذاری موفق برای سیاست گذاران بیش از هرچیزی قدرت است.

از همه مهمتر اینکه بر حسب ماهیت، دانش تولید شده توسط تحقیقات اجتماعی همیشه غیر یکپارچه ناقص و غیر قطعی است. به دلیل پیچیدگی مسایل اجتماعی معمولا همه وجوه مربوط به یک مسئله حتی در طرح های تحقیقاتی چند متغییری نیز قابل لحاظ نیست. با تمرکز بر بعضی وجوه، تحقیقات وجوه دیگر را کنار میگذارند که ملحوظ کردن آن ها می توانست به نتایج متفاوتی منجر شود. طرح های تحقیقاتی انجام شده بر روی جمعیت های مختلف اغلب به مستندات تجربی ناسازگار یا متناقض می رسند؛ مستندات تجربی خود بی هیچ تمایزی بر روی تفسیرهای معارض گشوده شده اند که تقریبا به الزامات عملی متفاوتی منجر می شود. البته این مساله مربوط به جوانی نسبی علوم رفتاری نیست، بلکه با پیچیدگی و حالت خاص طبیعت انسانی و مساله اراده آزاد او ارتباط دارد.

شکست در سیاست گذاری عملی علوم طبیعی بر اساس دانش نظری آن البته به دلیل دیگری رخ داده است. در علوم طبیعی و فیزیک، در تقابل با علوم اجتماعی و انسانی مهمترین شکاف ، شکاف میان دانش نظری و نتایج کاربردی نیست بلکه میان نتایج عملی دانش و سودمندی آن است. به لحاظ خنثی بودن علم طبیعی تجربی از ارزشها، در منطق درونی و یا ساخت ذاتی آن، چیزی نیست که مانع انجام دادن اکتشافات کم ارزش و مضر شود. پس در رشد و تراکم علم در  کنار منافع آن مضرات آن  ناگزیر رشد می یابد و متراکم می شود که غیر قابل برگشت نیز هستند. از این جهت این مضرات چیزی نیستند که آنچنان که دانیل بل در «جامعه فراصنعتی» خود استدلال کرده است توسط اقدامات جایگزین اجتماعی حذف شوند بلکه جزو ذات و ماهیت جدایی ناپذیر آن هستند.

 


ایستادن در آن سوی مرگ

$
0
0

این کتاب چرا مهم است؟

در بحثهای علم دینی در کشورمان یک رویکرد عمده وجود دارد که از منظر فلسفه تحلیلی ومعرفت شناسی ( از نوع کانتی اش یعنی دوگانه سوژه-ابژه) به تولید علم دینی نظر دارد که البته با سنت عرفانی و فلسفی شیعی تمایز دارد چون در آن به مرتبه وجودی فاعل شناسا نظر نمی شود.

 اما به زعم مانهایم (در جامعه شناسی معرفتش در کتاب ایدئولوژی و اتوپیا) در اوان دوران جدید و به علت پیشرفتهای فیزیکی جدید، آشفتگی ای در نظم معرفت باستانی و الهیاتی ایجاد شده بود. کانت برای رفع این منازعه آن را از جهان طبیعی به درون ذهن انسانی(سوژه) کشاند و هگل صورتی تاریخی به آن داد. اما پس از آن مارکس در چرخشی آشکار این ذهنیت تاریخی را به ماده تعمیم داد و شرایط تاریخی ماده (ابزار و روابط تولیدی) را بر معرفت تعیین کننده دانست. در نهایت خود مانهایم با اصلاح نظر مارکس، موقعیت مادی ونیز اجتماعی را تعیین کننده معرفت دانست.ایده مانهایم از این جهت که به «موقعیت» سوژه انسانی در شکل گیری معرفت اشاره دارد، مشابهتی با نگاه دینی به  شکل گیری معرفت دارد؛ با این تفاوت که موقعیتِ منجر به معرفت در نگاه دینی تنها موقعیت مادی و اجتماعی نیست و «موقعیت وجودی و عرفانی فاعل شناسا» در عالم خلقت و تاویلات حاصله از آن است که تعیین کننده ترین عامل معرفت در فاعل شناساست. به طور مثال چون «گناه» بر موقعیت وجودی سوژه تاثیر گذار است می توان از «تاثیر گناه بر معرفت» سخن گفت.

 نگارنده تا مدتها در این سودا بود که چگونه می توان از این ایده مانهایم به بحث معرفت در نگاه دینی پل زد. مدتی پیش اما کتاب خوب خانم لیلی عشقی با عنوان « زمانی غیر زمانها؛ امام،شیعه، ایران»  که سعی کرده بود با نگاهی عرفانی، انقلاب اسلامی را تبیین کند به دستم رسید و با خواندن آن در پیگیری مساله عطشناک تر شدم. لیلی عشقی در کتاب مزبور با استفاده از مفهوم «رخداد» که از اندیشه عرفانی شیعه و آموزه های سید حیدر آملی وام گرفته بود و مفاهیمی چون «امام» و «ملکوت» به تبیین علت حدوث و فراگیری انقلاب اسلامی پرداخته بود. با توجه به اینکه خانم عشقی  متاثر از نگاه هانری کربن و نیز پدیدارشناسی هایدیگری به این تبیین رسیده بود به دنبال فهم تفسیر کربن از عرفان و فلسفه شیعه و نسبت آن با پدیدارشناسی هایدیگر بودم. مدتی پیش که یکی از دوستان کتاب حاضر را معرفی کرد، بی معطلی آن را بلعیدم…

درباره کتاب

هانری کربن به خاطر درس آموزی نزد بزرگانی چون اتین ژیلسون و لویی ماسینیون به مطالعه فلسفه و عرفان اسلامی و شیعی علاقمند شد و پس از مطالعاتی در مورد «ابن عربی» گمشده خود را در «حکمه الاشراق»  سهروردی یافت به گونه ای که  این عشق و علاقه او به سهروردی تا پایان عمر همراه او ماند. کربن دریافت که  فلسفه و عرفان  شیعی را نمی توان به روش های پوزیتیویسی و نگاه سوژه-ابژه ای متداول مطالعه کرد و از همین روست که به پدیدارشناسی هایدیگر علاقمند شد ومانند برخی دیگر که تفسیری عرفانی از آرای هایدیگر داشتند، آن را به عنوان روش خود برای مطالعه و «فهم» و تفسیر فلسفه و عرفان شیعی بر گزید(کربن اولین مترجم هایدیگر به زبان فرانسه نیز بود). البته بعدها کربن پدیدار شناسی هایدیگر را نیز در فهم این فلسفه و عرفان ناتوان دید و سعی در گذر از آن داشت. در نگاه هایدیگر فهم(آشکارگی) هستی وابسته به هستی دازاین(انسان-در-جهان) است و بواسطه مرگ دازاین، فهم، اندیشه و جهان نیز نابود می شود. این مساله به زعم کربن بن بستی در اندیشه هایدیگر بود و کربن معتقد بود با استعانت از فلسفه و عرفان شیعی  می توان از آن گذر کرد.

به طور کلی قرائت های عرفانی از هایدیگر بر مبنای دوره دوم حیات فکری اش صورت می پذیرد؛ بویژه اندیشه گوش فرا دادن به «ندای هستی» در این دوره بسیار مورد تاویل عرفانی است. از سوی دیگر، نقدی که هایدیگر به فلسفه در این دوران دارد قابل توجه است؛ در اینجا فللسفه از اندیشه جدا متمایز می گردد. در دوره نخست فکری هایدیگر، فلسفیدن همان اندیشیدن است که به هستی راه دارد، اما در دوره دوم فلسفه همپای متافیزیک است و از گوهر خود که اندیشیدن است دور افتاده است. به همین جهت هایدیگر در واپسین سالهای زندگی اش از پایان فلسفه سخن می گفت که روی دیگر پایان متافیزیک است. در دوره دوم، هایدیگر به تفکیک اندیشه از باور علاقه دارد. اندیشه، منش مشروط و باور، منش غیر مشروط دارد؛ نمونه باور در تفکر دینی است که با باور، اندیشه به پایان می رسد. آن چه هایدیگر در مورد باورهای دینی عرضه می دارد در مورد مسیحیت صادق است زیرا با توجه به قرائت سکولاری که در آن دوره از ساحت دین و عقلانیت وجود داشت، باور به معنی انجماد یافتن اندیشه بود، اما آنچه کربن بعدها در مفهوم تجلی و الهیات تنزیهی در تشیع می یابد و در نقد مفهوم تجسد مسیح آن را به کار می برد، از همین منظر است.

در عرفان شیعی و ایرانی، ما با تاویل بی پایان مواجهیم و از آن جا که  معنی بی پایان است، سلوک معرفت شناختی سالک نیز بی پایان است؛ او در نهایت به شناخت پایانی نمی رسد، زیرا شناخت پایانی به معنی شناخت ذات پروردگار است که امری دست نیافتنی است. بنابراین، پشت هر پرده ای از حقیقت که سالک کشف می کند، پرده ای دیگر نهفته است الی بی نهایت. کربن بر مبنای همین تفکر در تشیع باطنی است که از «هرمنوتیک دائمی» سخن می گوید.

کربن در نهایت معتقد است که اندیشه ایرانی و فلسفه شیعی همان ندایی است که اینک می تواند جهان بی روح غربی را از بحرانهای خود برهاند؛ بحرانی که هایدیگر نیز آن را به خوبی دریافته بود اما پاسخی مناسب برای آن نیافت.اندیشه شیعی، همان ندایی است که از ملکوت بر می خیزد و به همین جهت است که ایران برای کربن به ارض ملکوت بر روی زمین و سرزمین معنوی اش بدل می گردد.

مهدکودک، سبک زندگی و نظام اجتماعی مدرن

$
0
0

چرا مهد کودک ها را نمی شود حذف کرد؟

مهد کودک به مثابه یک پدیده مدرن حاصل شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع جدید است که به علت اشتغال همزمان پدر و مادر، کار نگهداری از کودک به مهد سپرده می شود. همزمان با رشد کمی مهد کودک ها در غرب، مطالعات انتقادی در مورد تاثیرات مخرب روانی جدا کردن کودکان در سنین پس از تولد از آغوش پرمحبت مادر باعث شد تغییراتی در کارکرد مهد کودکها از محل نگهداری کودکان به  محل آموزش و تعلیم و تربیت آنان صورت پذیرد. اما به اذعان بسیاری از عالمان علوم تربیتی از آثار مخرب روحی و روانی مهد کودک ها کاسته نشده است. اما چرا این پدیده با حمایت دولت مدرن رو به گسترش است؟ در حقیقت از لحاظ سیاسی دولت با کنار زدن خانواده در امر تعلیم و تربیت، چتر تربیتی خود را از سن هفت سالگی به سن هفت ماهگی رسانده تا بتواند بوسیله نهادهای تربیتی رسمی مانند مهد کودک، مدرسه و دانشگاه و نهادهای تربیتی غیر رسمی مانند رسانه ها و موسیقی و … شهروندانِ مطیع تری را تربیت یا به قول جامعه شناسان، «اجتماعی» کند و برای ایفای نقش در جامعه جدید آماده کند. از همین جهت آثار سوء روحی و روانی آن خیلی توسط دولت ها جدی گرفته نمی شود.

به خاطر تاثیر پذیری جامعه ایرانی از نظامات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی غرب در مقابل مدرنیته و تغییر سبک زندگی ایرانیان، مهد کودک ها در جامعه ایرانی نیز کم کم جای خود را باز کردند. اما در این میان کارکرد اصلی مهد کودک های ایرانی، تنها نگهداری (و نه تربیت) بوده و هست که بحث در این باره مجالی دیگر می طلبد. نکته ای که می خواستم اینجا به آن اشاره کنم نه در مورد خانواده هایی بود که کودکان خود را به مهد کودک  می فرستند بلکه در مورد خانواده هایی بود که پس از مطالعات یا تاملاتی انتقادی در زمینه تعلیم و تربیت و آگاهی از تاثیر مخرب مهد کودک بر شخصیت کودکان، به صورت سنتی مادر خانواده در محیط خانه از کودکش مراقبت می کند. این خانواده ها به این آگاهی درست می رسند که «خانه سالمندان، نتیجه طبیعی جامعه ای است که مهد کودک دارد»  اما مساله آنجا آغاز می شود که اعتقاد به این گزاره و مثلا حذف مهد کودک بدون توجه به اقتضائات آن مشکلاتی را برای خانواده ها پدید می آورد.

مدتی پیش یکی از همین خانواده ها که مادر خانواده حدود ۳ سال از کودک خردسال خود در خانه نگهداری کرده بود در گفتگویی با نگارنده اظهار داشت که دیگر هم خودش و هم کودکش از این وضعیت (تنهایی و بی حوصلگی در خانه)  ناراحت و خسته اند و تصمیم گرفته اند که کودک را به مهد بسپارند. به نظر نگارنده این خستگی طبیعی آمد چون به اقتضائات لازم گزاره فوق و حذف مهد کودک دقت نشده است. زندگی جدید در یک نظم خاصی از نظامهای اقتصادی، تربیتی، فرهنگی،سیاسی و اجتماعی معنا پیدا کرده و تغییر در یکی از این نظامها بدون توجه به بهم پیوستگی آنها مشکلی را حل نمی کند و گاها مساله زا نیز هست.

زندگی جدید در شهرهای بزرگ اقتضائات خاصی را می طلبد که باید به آنها توجه کرد. در شهر و خانه سنتی هر کودک در خانه، فضای بسیار بیشتری جهت تحرک و بازی در اختیار داشت که این فضا در زندگی آپارتمان نشینی فعلی به حداقل رسیده است. در زندگی سنتی به علت تعداد زیادتر اولاد هر کودک همبازی هایی در درون خانه داشت در صورتی که سبک زندگی جدید، تک فرزندی و یا حداکثر دو فرزندی را برای خانواده های ما رقم زده است و کودک تا سالها همبازی ای درون خانه ندارد. در زندگی سنتی به علت روابط نزدیک همسایه ها، کودک با گروه همسن خود در میان همسایگان ارتباط برقرار می کرد و بخش قابل توجهی از وقت کودک با بازی با همسالان در کوچه می گذشت، ولی به علت اتمی شده افراد در بستر اجتماعی، گاه همسایه های دیوار به دیوار پس از مدت ها حضور در کنار هم، با هم بیگانه اند و به همین علت و بیم خانواده ها از امنیت فرزندانشان، از حضور آنها در کوچه و خیابان جلوگیری می کنند.

بازی مهمترین نیاز کودک است و در فقدان برادر و خواهر و همبازی، مادر باید خود، این نقش را بر عهده بگیرد که مهارت، صبر و حوصله زیادی را می طلبد که اکثر مادران ما فاقد این شرایط هستند و سعی میکنند کودکان خود را با برنامه های تلویزیونی سرگرم کنند که  گاه تاثیرات مخرب تری از مهدکودک دارد. برخی از خانواده ها نیز که به علت نیاز مالی و اشتغال مادر نمی توانند از کودک خود مراقبت کنند و نیز نمی خواهند آنها را به مهد کودک بسپارند، در ساعات کاری کودک را به بزرگترهای خود می سپارند که آنها نیز به اقتضای سن و سال صبر و حوصله لازم برای بازی و تربیت کودک را نخواهند داشت.

همین شرایط است که گاها باعث خستگی و دلزدگی مادران امروز از نگهداری کودکانشان در خانه می شود. پس حذف مهد کودک اقتضائاتی دارد که بدون فراهم آمدن آنها، گرهی از کار تربیتی کودک باز نمی کند. بلکه در کنار این حذف به جایگزین های بهتری اندیشید؛ از جمله آموزش های تربیتی ویژه مادران، تعبیه مکان هایی در هر محله برای فعالیتهای مفید برای کودکان و مادران از جمله قصه گویی، بازیهای خلاق و… در کنار دیگر کودکان، مهد کودکهای خانوادگی و… .

نقدی بر مصاحبه دکتر فکوهی درباره ارجحیت انسان شناسی بر مردم شناسی

$
0
0

هفته گذشته مصاحبه ای با دکتر ناصر فکوهی استاد انسان شناسی دانشگاه تهران منتشر شد که یک سوم ابتدایی این مصاحبه به بررسی دلایل ارجحیت ایشان برای انتخاب واژه «انسان شناسی» به جای واژه «مردم شناسی» برای ترجمه رشته  “anthropology” پرداخته شده بود. خلاصه مباحث ایشان را می توان در این قسمت از صحبتهای ایشان خلاصه کرد: ” نقطه‌نظر استعمار و سیستم‌های پسااستعماری روشن است، آن‌ها هنوز می‌خواهند ما را فقط در قالب یک دیگریِ دورافتاده و «غیرشهری»، «روستایی» و «عشایری» تعریف کنند و بنابراین اصرار دارند که از واژه‌ی مردم‌شناسی حتی در مدرن‌ترین متون استفاده کنند. اما آیا ما با نرخ شهرنشینی ۸۰ درصد و با روستاییان و عشایری که امروز تقریباً از تمام خدمات و امکانات شهری برخوردار هستند و فرزندانشان اغلب حتی به دانشگاه می‌روند، قصد داریم چنین رویکردی را بپذیریم؟ عنوان کردن نام «مردم‌شناسی» به‌عنوان یک سنت بومی امری کاملاً بی‌پایه است؛ زیرا این واژه‌ در ایران منشأ سلطنتی و باستان‌گرایی در پهلوی اول دارد و در جهان منشأ استعماری و پسااستعماری.”

 اینکه محتوای یک رشته را نه نام آن که  رویکردهای عملی و ایجابی آن رشته تعیین می کنند و مباحثه بر سر نام خیلی گرهی از مشکلات علوم اجتماعی ما باز نمی کند اگر چه خود مجال واسعی برای بحث می طلبد اما درباره استدلال های دکتر فکوهی نکاتی را به عرض می رساند:

۱-      از اوایل قرن هجدهم که انسان غربی به مدد پیشرفت های ناشی از انقلاب صنعتی هویت متمایزی نسبت به دیگر ساکنان کره خاکی باری خود احساس کرد علوم انسانی و اجتماعی به تدریج برای صورت بندی این هویت متمایز و متجدد شکل گرفتند. برخی جامعه شناسی را پرچم دار این«تجدد شناسی» ( به مثابه خود شناسی) قلمداد کرده اند. در حقیقت سوژه غربی فرایند هویت یابی  را با تعریف کردن «غیرغربی ها »  به عنوان «دیگری» در مقابل خود آغاز کرد. در این بینش این انسان غربی است که در فرایند سوژگی از پوسته سنتی خود (که آن را ضد علمی و ضد بشری  یافته بود) خارج می شود و اصالت هستی و زندگی می یابد وانسان غیر غربی فرع بر زندگی او باید مورد شناسایی قرار گیرد و در خدمت تکامل انسان  غربی در آید. انسان غیر غربی در نهایت نوع  تکامل نیافته انسان غربی است و در نگاه تکامل زیستی و توسعه تک خطی ای که به این واسطه رشد کرد انسان غیر غربی برای متمدن شدن می بایست همان مسیر انسان غربی را طی می کرد و البته اگر این انسان به اراده خود در این راه نمی آمد باید با توسل به قوه قهریه  او را به راه آورد.

علوم انسانی و اجتماعی غربی در یک چنین فضایی رشد کرده است و جای این سوال باقیست  که آیا انسان شناسی که تکامل تک خطی زیستی جزو آکزیوم های اصلی آن به شمار می رود شاخه ای غیراستعماری است و مثلا مردم شناسی استعماری محسوب می شود؟ در این رابطه اساسا چه تفاوتی میان انسان شناسی و جامعه شناسی و مردم شناسی می توان قرار داد؟ اتفاقا به نظر می رسد که انسان شناسی با رویکرد تکامل زیست شناختی ای که دارد و در آن انسان غربی را نوع زودتر تکامل یافته تر بشر می پندارد بهترین ابزار لازم برای تعدیات استعماری به جهان غیر سرمایه داری بوده است.

۲-      استاد محترم در جمله ای فرموده اند: ” آن‌ها هنوز می‌خواهند ما را فقط در قالب یک دیگریِ دورافتاده و «غیرشهری»، «روستایی» و «عشایری» تعریف کنند و بنابراین اصرار دارند که از واژه‌ی مردم‌شناسی حتی در مدرن‌ترین متون استفاده کنند” .

آنچه که از این جملات بر می آید این است که اتفاقا استاد این تکامل تک خطی زیستی استعماری که در آن انسان روستایی و عشایری عقب افتاده تر از انسان شهری تلقی می شود پذیرفته اند. در این تلقی پیچیدگی ابزار مادی معیشت نشانه پیشرفت در انسانیت و تمدن بشر در نظر گرفته می شود و لاجرم انسان روستایی انسانی بدوی، عقب افتاده و دور از تمدن خوانده می شود و استاد محترم از اینکه فرهنگ ایرانی به واسطه روستایی خوانده شدن توسط استعمارگران تخفیف یابد بیم دارند. در حقیقت با این استنباط، ایشان در همان زمین بازی ای که استعمارگران پهن کرده اند بازی می کنند. البته این دامی است که در چهارچوب پارادایمی که ادوارد سعید آن را «شرق شناسی» می نامد غالب روشنفکران و آکادمیسین های ایرانی از حدود یک سده پیش به این سو را گرفتار کرده  و در آن روستایی ایرانی انسانی بدوی، غیر عقلانی، خرافاتی، تک رو، غیر مشارکتی، ستیزه جو و… قلمداد  شده است.

بعدها البته این پاردایم  با نظریه «مکتب نوسازی» که روستو واضع آن شناخته می شود وجهه ای آکادمیک پیدا کرد؛ نظریه ای پنج مرحله ای که در چهارچوب طرح توسعه و تکامل تمدنی غرب برای جهان سوم تجویز شد و در آن زدودن فرهنگ سنتی و بومی برای رسیدن به جایی که اینک غرب در آن ایستاده است اولین قدم برشمرده شد. اگر چه مصاحبه شونده محترم خوشبختانه بارها تمنیات ضد استعماری خود را به صورت آشکار در مصاحبه بیان نموده اند ولی در نهایت همان راهی را رفته اند که استعمارگران با وضع نظریات توسعه ای «نوسازی» قبلا پا در آن نهاده اند یعنی تخفیف فرهنگ بومی و سنتی و روستایی و نادیده گرفتن آن.

 شاید این گزاره که تعیین ترجمه «مردم شناسی» در زمان پهلوی سویه ای استعماری داشته است پربیراه نباشد ولی باید توجه داشت که این نامگذاری در یک منظومه برای تمام علوم انسانی ما از جمله انسان شناسی و جامعه شناسی نیز افتاده است. این حقیقت قابل کتمان نیست که اولین کارهای غیر آکادمیک مردم نگاری که توسط امثال صادق هدایت در کتاب «نیرنگستان» و دیگرانی چون جمال زاده و… صورت گرفت غالبا جمع آوری «خرافات و مثل ها» (بدون توجه به معنای پدیدارشناسانه و زمینه های فرهنگی و اجتماعی آن ها)  به عنوان فرهنگ عامه در چهارچوب همان طرح استعماری یعنی تخفیف فرهنگ  بومی وایران بعد از اسلام  بود و سنگ بنای مردم شناسی را بر روی خرافه نگاری نهاد. از همان ابتدا “دوستداران فرهنگ فوکلور در ایران به این راه سهل، اما اشتباه آمیز افتادند، چنانکه گویی انگار فرهنگ عامیانه یعنی خرافه و کارمردم نگار نیز یعنی کار سهل و پرتفنن خرافه نگاری [برای کوبیدن فرهنگ عامه و دینی مردم] و اگر از این کار هم خسته شدی و یا این که دیگر خرافه ای به ذهنت خطور نکرد، آن وقت نوبت به گردش و گل چینی در باغ پر طراوت تخیلات زیبای عامیانه و ادبیات شفاهی می رسد. چند ضرب المثل چند ترانه عاشقانه و یا بچگانه و چند لالایی و قصه ای از مادربزرگ و…و بعدها با پیدایش نمونه ها و سرمشق های تازه ای از ایرانیان و خارجیان، دامنه کار از این دو موضوع کمی فراتر رفت و برخی آداب پر سر و صدا و در دسترس همچون مراسم عقد و عروسی که خوشبختانه هم خرافه دارد و هم  توصیفات شب زفاف نیز به آن افزوده شد. در نهایت با چند مطلب جسته و گریخته دیگر، چند بازی محلی و مراسم ختنه سوران و چند صفحه واژگان محلی و…”(۱). اما اتفاقی که بعدها با کارهای جلال آل احمد(به خصوص تات نشینهای بلوک زهرا)  در حوزه مردم نگاری روستایی آغاز شد مردم شناسی سویه ای بومی نیز یافت و تجربه های دانشی و بینشی و مهارتی و زندگی کشاورزی و دامداری و به طور کلی اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی روستاییان نیز مورد توجه قرار گرفت.

اگرچه این نگاه تازه هنوز که هنوز است در بین مردم نگاران و مردم شناسان ما خیلی جدی گرفته نشده است و غالب مردم شناسان و انسان شناسان ما در چهارچوب همان طرح استعماری اولیه مشغول به فعالیت هستند اما سویه های بومی و ضد استعماری کارهای مردم شناسان آکادمیک چون دکترمرتضی فرهادی و دکتر جواد صفی نژاد و دکتر محمد حسین پاپلی یزدی و… این شیف پارادیمی یعنی عبور از پارادایم شرق شناسانه به پارادیم بومی را به وضوح نشان می دهد.

۳-      آنگونه که از نتایج پژوهشهای این اساتید بزرگوار استنباط می شود اتفاقا روستایی در تمشیت معیشت خود نه تنها ازعقلانیتی تام و تمام بهره می گیرد (۲)  بلکه این تمشیت را به صورت مشارکتی و یاریگرانه (۳) پی می گیرد. بر این اساس روستای ایرانی نه تنها خواستگاه معرفت(۴) و دانش و کار و تلاش و مشارکت و یاریگری است بلکه روستایی بهترین همزیستی مسالمت آمیز با طبیعت و محیط زیست را داشته است (۵) و از این رو فرهنگ روستایی بهترین ذخیره و«پتانسیل فرهنگی» (۶) برای آنچه که امروزه توسعه پایدارنامیده می شود را فراهم می آورد. یکی از دلایل عمده مشکلات شهرنشینی  امروزین ما از جمله آلودگی، ترافیک، فردگرایی، مصرف زدگی  و…  بواسطه پشت پا زدن به همین تجربه دانشی و معرفتی و مهارتی در فرهنگ سنتی و تخفیف دادن نقش روستا و روستاییان و از همه مهمتر فرهنگ روستاییان بوده است و البته عبور از این معضلات بدون بهره بردن از تجربیات گذشتگان از جمله فرهنگ کار و تلاش و تولید و مشارکت و همزیستی مسالمت آمیز با طبیعت که مرتضی فرهادی آن را «پتانسیل فرهنگی» نام نهاده است حاصل نمی شود. در نهایت اینکه اگر چه دکتر فکوهی  به درستی و چندین بار تمنیات ضد استعماری خود را در قالب این مضمون که مردم شناسی سویه ای استعماری دارد بیان داشته اند اما وقتی  در ادامه می فرمایند : ” عنوان کردن نام «مردم‌شناسی» به‌عنوان یک سنت بومی امری کاملاً بی‌پایه است” و تمایزی میان سنت خرافه نگاری و سنت بومی مردم نگاری قائل نمی شوند دقیقا همان راهی را می روند که استعمارگران می روند یعنی بی توجهی و تخفیف دادن ذخیره دانشی و معرفتی و مهارتی روستاییان ما شامل کوشندگی و فرهنگ تولیدی، زمان سنجی و صرفه جویی، فرهنگ کار و تلاش فتوتی، همدلی و صفا و تعاون و یاریگری و مشارکت(۷) و دانش ها و فناوری های سنتی در طب وتغذیه، کشاورزی و بهره وری از زمین، دامپروری ، حفظ محیط زیست، پیش بینی آب و هوا و….(۸)

 

 

در اینجا برخی ممکن است اشکال کنند که روند رو به رشد مهاجرت به شهرها بر اثر بیکاری و جذابیتهای شهری روستاهای ما را خالی از جذابیت های فرهنگی و اجتماعی سنتی خود یعنی فرهنگ کار و تلاش و تعاونی و مشارکت کرده است. باید گفت در اینکه در زیر چرخ توسعه در قالب مکتب نوسازی  که طرح هایی چون اصل چهار ترومن و اصلاحات ارضی صورت کاربردی آن بودند بسیاری از روستاییان ما تبدیل به حاشیه نشینان شهری شدند و علاوه بر تخریب روستاها مشکلات عدیده ای نیز برای شهرها پدید آوردند ولی کار مردم شناس اصالتا سختکوشی جهت یافتن بازمانده ها از طریق جستجوهای میدانی در مناطقی است که کمتر مورد این دستکاری ها واقع شده اند.

۴-      مساله این نیست که آیا مردم شناسی برحق است یا انسان شناسی! محتوای هر حوزه را رویکردهای غالب آن تعیین می کنند و نه اسم آن! مساله اصلی این است که اولویت های پژوهشی  انسان شناسی یا مردم شناسی ما چیست؟ وقتی اولویت انسان شناسی ما به جای فرهنگ  کار و تولید و مشارکت ، صورت بندی ترجمه ای مصرف و فراغت و پاساژ گردی باشد و اولویت های مردم شناسی ما به جای  بررسی دانش ها و فناوری های سنتی در طب وتغذیه، کشاورزی و بهره وری از زمین، دامپروری ، حفظ محیط زیست، پیش بینی آب و هوا و…. پژوهش های غیر ضرور (و یا حداقل در اولویت چندم پژوهش) متاثر از پارادایم شرق شناسی مانند مثل ها و خرافه ها و موضوعاتی مانند آداب و رسوم عقد و عروسی اقوام ایرانی باشد اساسا تفاوتی میان انسان شناسی و مردم شناسی نیست. انسان شناس یا مردم شناس ایرانی باید ابتدا بتواند مسائل اصلی کشور را بشناسد و آنها را اولویت بندی کند. در روزگاری که اقتصاد مهمترین دغدغه مردم این کشور شده است و بواسطه پیشی گرفتن مصرف روز افزون از تولید ملی، روز به روز تورم افزایش می یابد و مشکلات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی بیشتری را بوجود می آورد محققی که دغدغه مردم زمانه دارد باید به این بیندیشد که انسان شناسی و مردم شناسی چگونه می تواند به حل این معضلات و مشکلات کمک کند و نه اینکه صورت بندی مصرف بیشتر را جزو اولویت های کاری خود قرار دهد. مساله ارجحیت انسان شناسی و مردم شناسی نیست، مساله «مساله ناشناسی» ماست.

(۱)    مرتضی فرهادی، مردم نگاری دانش ها و فن آوری های سنتی: “نان شب ” مردم نگاران ایران. فصلنامه دانش بومی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی

(۲)    رجوع کنید به :

  1. مرتضی فرهادی ،آیا کشاورزی ایران بدوی است؟ نشریه اقتصاد کشاورزی و توسعه، سال نهم شماره ۳۵ پاییز ۱۳۸۰
  2. کشتکاری وفرهنگ، مرتضی فرهادی ،موسسه پژوهشهای برنامه ریزی واقتصاد کشاورزی وزارت جهاد کشاورزی ۱۳۸۲
  3. موزه های بازیافته(گمانه زنی هایی در فرهنگ عشایر روستاییان سیرجان،بافت، بردسیر و شهربابک استان کرمان)، مرتضی فرهادی ۱۳۷۸، انتشارات کرمان شناسی
  4. جواد صفی نژاد و بیژن دادرس،بند قنات(سری نهفته در دل خاک)فصلنامه علوم اجتماعی شماره ۵،۶(پاییز و زمستان ۱۳۷۳) دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی،صص ۱۱۵ تا ۱۳۳
  5. و…

(۳)    رجوع کنید به:

  1. فرهنگ یاریگری در ایران،مرتضی فرهادی، مرکز نشر دانشگاهی ۱۳۷۳
  2.  واره،مرتضی فرهادی، شرکت سهامی انتشار ۱۳۸۷
  3.  انسان شناسی یاریگری،مرتضی فرهادی ، نشر ثالث، تهران ۱۳۸۸
  4. درباره بنه در دایره المعارف بزرگ اسلامی : http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=1942

(4)     حماسه کویر،محمد ابراهیم باستانی پاریزی، نشر علم ۱۳۸۲

(۵)    مرتضی فرهادی، بحران محیط زیست در ایران، کتاب ماه علوم اجتماعی، شماره ۴۱

(۶)    انسان شناسی یاریگری،مرتضی فرهادی ، نشر ثالث، تهران ۱۳۸۸

(۷)    مرتضی فرهادی، انتقاد از تقلیل جامعه شناسی روستا به جامعه شناسی کشاورزی، پایگاه علوم اجتماعی اسلامی ایرانی http://ejtemaee.ir/?p=859

(8)    مرتضی فرهادی، مردم نگاری دانش ها و فن آوری های سنتی: “نان شب ” مردم نگاران ایران. فصلنامه دانش بومی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی ۱-۳۷

نامهایی که بچه‌ها را بی‌فرهنگ می‌کنند!

$
0
0

البته چیزهایی که به خبرنگار روزنامه قدس گفتم مقداری متفاوت بود از این چیزهایی که منتشر شده . اینجا بود که به ایده «مرگ مولف» ایمان آوردم. :)

مصاحبه کج و کوله شده را میتوانید اینجا ببیند

----------

....«میثم مهدیار» کار‌شناس ارشد علوم اجتماعی به خبرنگار ما می‌گوید: چند عامل بر فرهنگ نامگذاری مؤثر است که هر کدام قابل بحث است. از جمله عوامل تاثیرگذار دراین مقوله نخبگان علمی و فرهنگی هستند، زیرا برخی نخبگان به گنجینه‌های فرهنگی و سنتی خود توجه چندانی نکرده و حتی آن را دست کم می‌گیرند که این به آحاد مردم سرایت می‌کند. مساله دیگر اجرای برنامه‌های توسعه‌ای است که اغلب این برنامه‌ها فراتر از پیامدهای اقتصادی، آثارفرهنگی و اجتماعی و حتی عقیدتی نیز دارد که اگر تنها براساس الگوهای وارداتی ترویج شود باعث چالشهایی خواهد شد. 

وی ادامه می‌دهد: همچنین شاهدیم به دنبال برخی برنامه‌های توسعه‌ای کشور، مصرف گرایی و اشراف‌منشی رایج شد. بدین ترتیب مهندسی نامها نیز دستخوش تحول گردید. حال آنکه در دهه نخست انقلاب نامهای فرزندان از فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه متاثر از الگوی بومی و عقیدتی بوده و اسامی بیش از آنکه به طور صرف برای نامیدن افراد به کار برود، بارفرهنگی و عقیدتی داشته و نمادی از باورهای مردم محسوب می‌شد. با گذشت زمان این رویکرد تضعیف شد وفرهنگ نامگذاری به فرهنگی نمایشی و مد‌گونه تبدیل شد. بنابراین خانواده ها با به کارگیری اسامی به دنبال عرضه نمادین خود و جایگاه خویش بودند. این دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی می‌افزاید: در شرایط اجتماعی سالهای انقلاب به دلیل شور حماسی و نیازهایی که برای تداوم جنبش اجتماعی نیازداشتیم الگوهایی که ارایه می‌شد نیز کمک به تقویت این شور حماسی می‌کرد. این گونه بزرگان دینی و بومی به عنوان الگوهایی برای این جریان معرفی می‌شدند که بتدریج که از این دوره دور شدیم و به دوره رفاه طلبی رسیدیم این روند تغییرکرد.

....مهدیار نیز به آسیبهای فرهنگی و اجتماعی این مقوله اشاره کرده می‌گوید: اگر به آینده نگاهی عمیق داریم باید گذشته‌ای قابل اعتنا و غنی از عناصر تاریخی و فرهنگی را به آیندگان منتقل کنیم. اما وقتی نامهایی انتخاب می‌شود که هیچ سنخیت و پیوندی با فرهنگ وتاریخ و هویت ما ندارد این مقوله سبب گسست وانقطاع فرهنگی می‌شود. درحالی که برای داشتن آینده‌ای پربار و توسعه یافته نیازمند انتقال تجربیات تاریخی و تمدنی هستیم و چنانچه این پیوند قطع شود ما در مسیر آینده دچار سرگردانی و گمگشتگی می‌شویم. چنانکه درحال حاضر چنین چالشی در مقوله فرهنگی و اجتماعی دیده می‌شود

رابطه کتاب و نرخ ارز!

$
0
0

حتما می دانید که این روزها حال دلار در کشور ما خوب نیست. کافیست سری به روزنامه ها و سایتها بزنید تا سیل تحلیل ها و نظرات و انتقادات در مورد کمبود دلار و جیره بندی آن برای واردات را ببینید.مخالفان دولت، تقصیر را گردن دولت و شخص رییس جمهور می اندازند و متقابلا دولت تقصیر را به دوش تحریم ها و برخی دلالان بازار ارز می اندازد و... در نهایت اینکه همه مشکل را صرفا در سطحی  اقتصادی و یا نهایتا سیاسی می بینند. گویا با تغییر دولت و یا حاکمیت این مشکل حل خواهد شد.

اما به گمانم باید مقداری عمیق تر از این به مساله نگاه کرد! ابتدا باید مساله را ساده کنیم تا با فهم خوب آن بتوانیم برای رفعش اقدام کنیم.ماجرا از آنجا آغاز شد که با تحریم خرید نفت از ایران، مقداری کاستی در ذخیره ارزی(دلار) دولت ایجاد شد و این باعث مقداری افزایش قیمت دلار و طلا شد. عده ای که فرصت را مناسب می دانستند مقدار زیادی از سرمایه های شخصی خود را به طلب سود بیشتر و سریع تر، تبدیل به طلا و ارز کردند. همین هجوم به سمت بازار طلا و ارز باعث شد که دولت در تهیه ارز برای واردات با مشکل مواجه شود و قیمت ارز و طلا سیر صعودی بگیرد و افراد بیشتری به سمت آن سرازیر شوند و... و درنهایت ارزش پول ملی افت کند...

 برخی از صاحبنظران  این نکته را مطرح می کردند  که 20-30 درصد  تورم های اخیر ریشه در تحریم ها دارد؛مابقی ناشی از فرهنگ غلط اقتصادی مردم ماست. درصد بسیار کمی از مردم که مقداری سرمایه برای خود اندوخته اند،وقتی متوجه می شوند که بحرانی باعث افزایش قیمت کالا شده، به سرعت سرمایه های خود را به سمت آن سوق می دهند و باعث مضاعف شدن آن بحران می شوند.و البته دامن این بحران همه مردم کشور را خواهد گرفت و باعث تورم فراگیر خواهد شد. در اینجا چند اتفاق فرهنگی افتاده است. اول اینکه مردم ما هنوز مهارت های سرمایه گذاری مثبت را فرا نگرفته اند.هنوز نمی دانند با اندوخته های خُرد خود، چگونه رفتار کنند و به جای اینکه به سمت کالاهای کمیاب هجوم برند و باعث بحرانی شوند که در تمام کشور فراگیر می شود و عده زیادی را به «خاک سیاه» می نشاند، به دنبال سرمایه گذاری در مباحث تولیدی باشند که می تواند تولید خالص ملی ما را افزایش دهد و باعث افزایش رشد اقتصادی خواهد شد که قاعدتا همه از منافع آن سود خواهند برد.

این فرهنگ اقتصادی سرمایه گذاری را چه کسی باید به مردم ما آموزش دهد؟

چند درصد از کتابهای درسی ما شامل آموزش های مهارتی این گونه است؟ چند در صد از رمانهای ما به طور غیر مستقیم فرهنگ سرمایه گذاری مثبت را تبلیغ و ترویج می کنند؟ مفاهیم چند درصد از کتابهای داستانی ما،تشکیل تعاونی،کار جمعی و راه اندازی یک تولیدی را به عنوان یک ارزش به مخاطبان خود انتقال می دهند؟ اصلا چند درصد از کتابهای تالیفی یا ترجمه ای ما برای آموزش عمومی این مفاهیم از جمله مهارتهای سرمایه گذاری خُرد، تشکیل تعاونی،کار آفرینی و... تدارک دیده شده اند؟

مدتی پیش در مصاحبه ای که با یکی از اساتید جامعه شناسی داشتم ایشان نکته جالبی را مطرح کردند.در یک مقایسه ایشان اعلام کردند که تعداد مقالات راجع به اوقات فراغت در نشریات علمی ایران چندین برابر مقالاتی است که در همین مجلات راجع به «فرهنگ کار» نوشته شده است.وقتی« فرهنگ کار» در میان مردم ما نهادینه نشده باشد، باعث می شود عده ای که به دنبال کسب سود و زحمت کمتر هستند با خریدهای یک شبه و خارج از نیاز روزمره شان در بازار بحران ایجاد می کنند. متاسفانه مانند کذشتگان، «نفس کار» دیگر برای ما ارزش نیست و آن را به مثابه عبادت و جهاد در راه خدا نمی بینیم.کار برای ما چیزی است که بتواند سرمایه ما را (حتی اگر باقی مردم دچار خسران شوند) فزونی بخشد. پس ریشه بسیاری از این ناهنجاری های اقتصادی فرهنگی است.

«فرهنگ کار» را چه کسی باید در جوان و نوجوان امروز ما نهادینه کند؟ در چند درصد از متون درسی ما کار به عنوان یک ارزش تلقی می شود؟ چند درصد از رمانهای پرفروش ما باعث ترویج روحیه کار وتلاش و تعاونی و... می شوند؟ نشریه داستان در یکی از شماره های خود مصاحبه ای با یک مترجم ایرانی که سالهایی را در آلمان زندگی می کرد ترتیب داده بود. مترجمی که زندگی در کشور دیگر(آلمان) را با کارگری آغاز کرده بود و الان یکی از مترجمان بنام کشورمان شده است. در این مصاحبه ایشان نقل کرده بودند که در آلمان در فصل تابستان کارگران کارخانه ها برای استراحت به شهرها و روستاهای محل زندگی خود بر می گردند و این دانشجویان هستند که در تعطیلی تابستانی دانشگاهها جای آنها را پر می کنند. البته این دانشجویان برای پول به این کار مبادرت نمی ورزند و اغلب اصلا حقوقی دریافت نمی کنند؛ به خاطر نهادینه شدن فرهنگ کار در وجود یک جوان آلمانی، او دوست دارد که صرفا محیط کار یک کارگر کارخانه را تجربه کند و برای خود تجربه زیسته ای فراهم سازد. وقتی ادبیات داستانی اروپایی را بررسی می کنیم متوجه میشویم که فرهنگ کار و تلاش و تولید چقدر در داستانها و رمانهای کلاسیک و جدید اروپایی مشهود است. اغلب داستانها در یک محیط تجاری یا تولیدی و یا خدماتی اتفاق می افتند.شخصیت های اول داستانی هر کدام به نوعی در موقعیت کار و تلاش هستند(کارگر کارخانه،کشاورز و...) و بسیاری از حوادث در محیط کار اتفاق می افتد. در رمانهای عامه پسند ایرانی اما اکثر شخصیتها در موقعیت بزم و خوشی و بی کاری به سر می برند و... این مساله در ادبیات نمایشی ما (سینما و سریالهای تلویزیونی و ...) نیز به شدت بازنمایی می شود و کاراکترهای اصلی سینمایی یا سریالهای نمایشی ما عمدتا آدمهای بیکار ، علاف ، هرزچرخ ، خلافکار و... هستند.

مشکلات اقتصادی ما ریشه در فرهنگ اقتصادی ما دارد و نقش کتاب در اصلاح این ریشه بی بدیل است.کتاب را دریابیم....

----------

(از سری یادداشتهای ستون کتابخوانی نشریه همراز)

 

جملات سلامتی زیبا ...

$
0
0

سلامتی کارگری که صاحب کارش به نا حق زد تو گوشش

رفت که لباسشو عوض کنه بره خونه اما...

 یاد خرج مادر مریضش افتاد...

یاد اجاره خونه...

جهیزیه دخترش...

شهریه دانشگاه پسرش...

برگشت به صاحب کارش

گفت منو ببخشید ...

داستان کوتاه و زیبا

$
0
0

جوانمردی ...

آخر مسابقه بوده و دونده اسپانیایی می بینه که دونده کنیایی خیلی آروم داره

می دوه. متوجه می شه که دونده کنیایی فکر می کنه مسابقه تموم شده. برای

همین به جای این که یک برد غیرمنصفانه به دست بیاره، می ره پشت حریفش و

خط پایان رو نشونش می ده. توی مصاحبه اش هم گفته که وقتی دیدم سرعتش

رو کم کرد می دونستم که می تونم ازش جلو بزنم و برنده باشم، اما این پیروزی

حق من نبود. برای همین رفتم سمتش و خط پایان رو نشونش دادم و اون تونست

اول بشه که البته لایق برنده شدن هم بود.


جملات عاشقانه زیبا

$
0
0

  روزی میرسد که در خیال خود

   جای خالی امرا حس کنی

   در دلت با بغض بگویی :

   "کاش اینجآ بود "

   اما مَـن دیگر

  .

  .

  .

  به خوابتهم نمی آیم

دوست مجازی

$
0
0


اسمش را میگذاریم : دوست مجازی اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته است . . .


خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند . . .


وقتی دلتنگی هایش را مینویسد وقت میگذارد برایم . . .


وقت میگذارم برایش . . . نگرانش میشوم . . .  دلتنگش میشوم . . .


وقتی در صحبت هایم ،‌ به عنوان دوست یاد میشود . . .


مطمئن میشوم که حقیقی ست ، هر چند کنار هم نباشیم . . .


من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هر کجا که باشد . . .


♥♥♥ همه شما دوستانم در دنیای مجازی  رو دوست دارم ♥♥♥

دلنوشته یک عاشق

$
0
0

دلم میخواست تمام آدم های دنیا دلشون صاف بود وطعم عشق را حس میکردن.

طعم درد جدایی رو حس میکردن و میفهمیدن وقتی عاشق از معشوق جدا میشه و معشوق را با کس

 دیگری میبینه چه حالی میشه.

خدایا چه کار کنم دردم را به کی بگم؟

به هر کسی که میگم هنوز دوستش دارم میگه دیوانه ام.

غم دلم را به کی بگم؟

اما دیگه مهم نیست چون عشق ما یک طرفه است.

من قلب خود را از او پس میگیرم و آنرا در اعماق دلم مدفون میسازم.

شبهای تاریک را دوست دارم چون یاد آور خاطراتی خوب برای من است.

ستاره های آسمان را دوست دارم چون نورشان مثل نور کمی است که در اعماق قلبم   

       سوسو میکند  و هنوز امید به زنده ماندن دارد.    

ابرها را دوست دارم چون عشق را میفهمند و به حالم گریه میکنند.

سرما را دوست دارم چون آوازی غم انگیز به همراه می آورد.

گرما را دوست دارم چون نگذاشت قلبم مقلوب و سرد شود.

بهار را دوست دارم چون گلهای سرخ به همراه می آورد همان گلی که او دوست داشت.

تابستان را دوست دارم چون گرمایش مانند سوزش عاشقی میباشد.

پاییز را دوست دارم چون به یاد لحظاتی می افتم که او مانند برگهای پاییزی مرا زیر پای خود 

          خرد کرد و من همچنان هنوز عاشقانه دوستش دارم.

زمستان را دوست دارم چون غم های مرا در پشت برفهای سپیدش پنهان میسازد.

خدا را دوست دارم چون مهربان است .

چون فقط اوست که وقتی از عشق سخن میگویم مرا دیوانه خطاب نمیکند.

اما از جدایی نفرت دارم چون او بود که دستهای مارا از هم جدا کرد و من دیگرهیچوقت او را  

         متعلق به خود ندیدم.

اما هنوز امیدوارم به دیدن دوباره او هر چند که دیگر دستهایش گرمی همیشگی را ندارد.

و من بعد از رسیدن به این آرزو با خیال راحت چشمها یم را میبندم و از این دنیا به آن دنیا سفر میکنم.

هنوز به دیدن او زنده ام

چرا؟

نمیدانم

چون هنوز دوستش دارم.

چون دلم برایش تنگ شده.

چرا مرا نخواست؟

چرا رهایم کرد؟

چرا مرا کشت؟

چرا؟

چرا؟

چرا؟

سیگار و عشق !

$
0
0
همیشه میگفت سیگاری نشی مثل من,سیگار اصلا خوب نیست,

اما این آخری ها سیگارشو تعارف میکرد و بهم میگفت:

یه نخ بردار, روزی یه نخش خوبه,سعی کن بهش عادت کنی...

الان من موندم و عادت سیگار و خاطرات تو...



بــ ـه کبــ ـریـ ـت نیـ ـازی نـیـسـ ـت!

سیـ ـ ـگـ ــار را بـــر لـبـــم مـ ـ ـی گـــذارم و

بـ ـه درد هـــایــ ـم فکـــ ـر میــ ـکــ ـنــ ـم

خــودش آتـ ـ ـش مـ ـی گیـ ـرد . . .!

معرفی آموزشگاه زبان در کرج

Viewing all 73 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>